شعر در مورد شوق وصال|شعر در مورد وصال |شعر در مورد عشق
شعر زیبا در مورد عشق از سعید نیکوکار
ای یار من از عشق تو دیوانه و مستم افتاده ز پا واله و شیدای تو هستم
تا عشق تو شد در دل و سودای تو در سر یک لحظه من از فکر تو غافل ننشستم
جانا تو مرا شهره عالم بنمودی چون عاشق روی تو من از روز الستم
مسجود ملائک شده این ادم خاکی گر همره شیطان بشوم ملحد و پستم
از بس که خدایا تو غفوری و رحیمی صد بار گنه کرده ام و توبه شکستم
دانم که به چشم از مزه نزدیکتر ستی من در طلبت داده دل و دیده نبستم
از شوق وصال تو غزل خوان شده ساعی دیگر نکند شکوه که از هجر تو رستم





