شعر در مورد عشق اتشین| شعر در مورد درد عشق و دوری|شاعر سید مصطفی بشیری
با فنجانی چای اتیشی هم می توان مست شد اگر اویی که باید باشد باشد
ما خوشدل از انیم که اندوه گساریم غیر از غم ازاده دلان غصه نداریم
در این چمن زرد که حالاست چراگاه ما ان گل سرخیم که ازرده ی خاریم
ما وارث حلاج شهیدیم که امروز با ذکر انا الحق همه شایسته ی داریم
گفتیم گر ارش شد از ابروت کمانگیر باور مکن ای یار که ما اهل شعاریم
این بافت فرسوده مرمت نپذیرد گر اهن و پولاد به هر نقطه بکاریم
با ثروت نفرین شده مان تاجر دردیم چون شمع صبوری که اسیر شب تاریم
از اتش عشق اب شود گر دل خوبان دیگر دل خود را به نگاری نسپاریم
عصرانه بیا چای بنوشیم بشیری تا لحظه ی اخر به خموشی به سر اریم





