خاطرات احمد نعمتی از اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ساوه|مراسم عید نوروز در ساوه قدیم|تاریخ ساوه

خاطرات احمد نعمتی از اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ساوه|مراسم عید نوروز در ساوه قدیم|تاریخ ساوه

خاطرات احمد نعمتی از اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ساوه

مراسم عید نوروز در ساوه قدیم

تاریخ ساوه

 

یادش بخیر عجب رسم خوب و شایسته ای بود عید نوروز در ساوه قدیم. دو ماه به عید مانده پدر و مادرمان برای خرید لباس و کفش روانه بازار می شدند .ان زمان در شهر ساوه بجز بازار و میدان ملی(انقلاب) محل دیگری برای خرید مایحتاج وجود نداشت انان کودکان و نوجوانان را برای خرید به دنبال خود به راه می انداختند و روانه بازار و میدان(انقلاب) می شدند. بچه ها انقدر ذوق و شوق داشتند که سر از پا نمی شناختند در بازار به بزازی مراجعه می کردند و پارچه های نخی ارزان قیمت بافت وطن را برای کت و شلوار و پیراهن می خریدند وبه خانه می اوردند مادران پارچه را به تنمان اندازه می گرفتند و خود می دوختند .لباس ها را یک ماه قبل از عید حاضر می کردند. این لباس های دوخت مادر نه نیاز به پرو داشت و نه احتیاج به اتو .انها را در اتاق میهمانی که انرا(شیروانی) می گفتند به میخ هایی که به جای چوب لباسی به دیوار کوبیده بودند اویزان می کردیم و هر روز یکبار با ذوق و لذت فراوان به دیدن ان لباس ها می رفتیم و انها را می پوشیدیم و چند دقیقه ای در اتاق قدم می زدیم لذت می بردیم و سپس از تن در می اوردیم و در جای خود نصب می کردیم .این شادی کودکانه دلایلی داشت.نخست این که در طول سال فقط یکبار ان هم در عید نوروز لباس نو می پوشیدیم و کفش نو به پا می کردیم .دیگر این که لباس های نو پیش درامدی بود که امدن عید را مژده می داد.

پدرمان یک جفت گیوه کار سید قم از میدان (انقلاب) می خرید و در کنار لباسمان می نهاد و شادیمان را دو چندان می کرد.خدایش بیامرزد که با نونوار کردن تن ما در جان و دلمان نشاط می افرید و خود نیز از شادی ما شاد می شد.

ده پانزده روز قبل از عید کار خانه تکانی و تهیه اجیل و شیرینی خانم ها و انچه که در ارتباط با عید نوروز بود با شور و حال فراوانی انجام می شد .هیچ کس احساس خستگی نمی کرد.

روز قبل از عید همه به حمام می رفتند .می دانید که در هیچ خانه ای در ساوه تا پیش از لوله کشی اب حمام شخصی وجود نداشت .این بود که بدون استثنا همه به حمام عمومی خزینه ای می رفتند.

حمام در شب عید غلغله بود ار فریاد پسر بچه ها و نوجوانانی که با طیب خاطر به حمام امده بودند همان کودکان و نوجوانانی که جز در شب عید در اوقات دیگر با اکراه و گاهی از ترس پدر به حمام می رفتند.

اما در شب عید طاس و بغچه سنگین را بغل می کردند و پیشاپیش پدران می دویدند و خود را به حمام می رسانیدند .

فضای حمام پر از بانگ و فریاد مشتریانی بود که دلاکان را صدا می زدند و یا فرزندان خود را که در صحن حمام پراکنده بودند فرا می خواندند و یا با صدای بلند با یکدیگر احوالپرسی می کردند و فرا رسیدن عید را به یکدیگر تبریک می گفتند.

در صحن حمام عده ای مشغول حنا بستن به سر و دست و گاهی پای خود و بعضی هم با سر و دست حنا بسته خوابیده بودند خلاصه عده ای هم مشغول کیسه کشیدن و صابون زدن بودند. دلاکان مثل فرفره دور می زدند و از خزینه اب می اوردند و به سر و بدن مشتریان می ریختند و گاهی هم با تیغ های مخصوص دلاکی سر مشتریان را می تراشیدند.

صحن حمام اغشته به کف صابون و حنا و موی سر و چیزهای دیگر بود هیچ کس احساس نفرت نمی کرد . زیرا همه به این منظره عادت داشتند . سر حمام معمولا دایره ای شکل بود دور تا دور ان جای لباس هایی بود که از تن در می اوردند و یا می پوشیدند بغچه ها هم به هم اتصال داشت و مشتریان لباس ها را کنار یکدیگر می نهادند .

باری نزدیکی های عید ما نوجوانان به محض اینکه به هم می رسیدیم صحبت از عید و خرید لباس و گیوه و پیراهن بود . از حرفش هم لذت می بردیم .شب عید لباسها و گیوه ها را روی کرسی کنار هم می چیدیم مادرمان همان شب عید دکمه های لباسمان را که (صدف) می گفتند به لباسمان می دوخت ان شب تا صبح بارها از خواب می پریدیم و از رختخواب بیرون می امدیم و نگاهی به اسمان می افکندیم و انتظار طلوع خورشید را می کشیدیم.

این را هم بد نیست بدانید که در ان روزگار فقط در سال سه بار پلو خورشت قیمه می خوردیم یکی شب عید فطر و یک بار هم در شی عید نوروز و بار سوم روز سیزده بدر و گاهی به برنج رشته هم اضافه می کردند.

به محض طلوع افتاب روز عید بی انکه صبحانه را صرف کنیم لباس های نو را می پوشیدیم و گیوه کار سید قم را به پا می کردیم .ابتدا به دیدن اخوندمان می رفتیم .سپس به دیدن پدربزرگ و مادربزرگ و عموها و داییها و خاله ها و قوم و خویشان دور و نزدیک دیگر .انان به هر کدام از ما یک اجیل خوری اجیل با شیرینی های خانگی از قبیل (نان چایی،نان قندی،روح افزا،و توتکی(=توتک)و تخم مرغ رنگین) می دادند ما هم جیب هایمان را پر می کردیم و به خانه باز می گشتیم اجیل و شیرینی ها را در کیسه های مخصوص جاسازی و در جای مخصوص دور از دسترس دیگران پنهان می کردیم بعد از تعطیلات عید که مکتب و مدرسه ها باز می شد از انها استفاده می کردیم.

بازی های تعطیلات عید عبارت بود از :تخم مرغ بازی ،الک دولک،تنور بازی،کوشی معلقی بزن بچرخک(زدن توپ کوچک به زمین و دور زدن و گرفتن توپ و دوباره دور زدن )و بازی های دیگر که هر یک از این بازی ها نیاز به شرح مفصل دارد.

تبریک هایی که به همدیگر می گفتیم این جمله ها بود :عید شما مبارک-صد سال به این سال ها -سال نو مبارک از خودتون -از بچه هاتون.

یکی از مراسم خوب نوروز مراسم اشتی کنان بود که اگر اقوام و یا همسایگان نسبت به هم کدورتی داشتند در ایام نوروز این کدورت ها توسط بزرگتران و ریش سفیدان از دل ها زدوده می شد و اعتقاد داشتند که سر سال نو همه چیز باید نو باشد و پاک و خالص ، هیچ تیرگی و کدورت در هیچ چیز و هیچ جا نباشد.

از رسوم دیگر نوروز هم معمول است و متروک نشده سبزه کاشتن است که از جو و عدس و گندم و ماش و تره تیزک(شاهی) استفاده می کردند تا روز سیزده به در نگاه می داشتند و در این روز به نهر اب می انداختند .

خانه تکانی چند روز قبل از عید نوروز یکی از واجبات بود که به گویش ساوه ای(خُنه دَر اِنداختن ) می گویند.