شعر در مدح بانوی عظمی در دیوان قاضی اسدی

در مدح بانوی عظمی
امشب شب تولد زهرای اطهر است عرش خدا ز مقدم زهرا منور است
آیینه تمام نمای محمدی بر چهره اش جمال پیغمبر مصور است
مریم به پاکدامنیش رشک می برد آسیه در حضور به همراه هاجر است
زیبنده است جامه ایمان به قامتش وی را علی ولی خداوند همسر است
در چهره اش حیای پیمبر نهفته است درج عفاف و عصمت والای داور است
صد افرین به دامن و اغوش پاک او پرورده اش چو زینب کبری اطهر است
بخشنده ان دو گوهر تابان دامنش تاثیر حسن تربیت از شیر مادر است
آن چشمه سار حکمت و ان منبع علوم مدح ورا ستوده به قران و کوثر است
آن بانوی حجاز که در کار و زندگی بافضه کنیز شریک و برابر است
آن منبع ثبات و شجاعت که در کلام اندر به چون پدر ومنطق حیدر است
شد روز زن ز موهبت مقدمش کنون زین افتخار روز بزرگی ز مادر است
دست طلب زد امن او کی کنم رها با آنکه او شفیعه صحرای محشر است
بی شک ز راه لطف به قاضی شود نظر تا در مقام مدح به زهرای اطهر است





