تاریخ ایل شاهسون بغدادی|دستور حرکت از بغداد به خراسان به دستور نادر پسر شمشیر
تاریخ ایل شاهسون بغدادی
دستور حرکت از بغداد به خراسان به دستور نادر پسر شمشیر
دستور حرکت از بغداد به سوی خراسان صادر می شود و این فرمان شامل حال ایل شاهسون بغدادی نیز هست.به دستور نادر باید تا کلات نادری (شهرستانی در استان خراسان رضوی)وی را همراهی نمایند .تمام قشون و سپاه نادر مجهز،اراسته و پیراسته اماده حرکت هستند .ایل شاهسون بغدادی نیز کار ازموده و دوره دیده در کوچ و صحرا نوردی با شتر ،اسب و حشم نیز از لحاظ امکانات حمل و نقل و هم از نظر راه پیمایی توانا،چابک و اماده حرکت هستند .فقط خانواده سرکرده ایل ارام و در سکوت حیران در وادی چه کنم است.چرا که نه اسباب و اثاثیه ای و نه چهارپایی برای حرکت دارند ،حتی دریغ از یک اسب یا یک شتر ،چرا؟چون همگی در زمان احضار قاسمعلی خان نزد نادر،مصادره،چپاول و به غارت رفت.از طرف ایل نه بلکه به وسیله سواران سپاه نادر و به دستور شاه حتی خانه و کاشانه و چارپایان سه برادر دیگر نیز بر باد رفته و تنها انان هستند و چهار چادر سیاه و مختصری وسایل زندگی ولی همچنان حفظ ابرو کرده و دم بر نیاوردند .چند روزی پیش از حرکت ،قاسمعلی خان و برادر بزرگش جانی بیگ در بغداد با هم دیدار و گفتگویی می کنند .
جانی بیگ :قاسمعلی،دستور است ایل ما هم همراه سپاه نادر به کلات برود و همه اماده می شوند غیر از ما که هیچ گونه وسیله ای برای حرکت نداریم جز اسباب و اثاثه مختصری برای معاش چیز دیگری نمانده است .
قاسمعلی خان : کی وقت حرکت است؟
جانی بیگ: چند روز دیگر.
قاسمعلی خان : برادر برو و فردا صبح پیش من بیا.
در اثنای شب قاسمعلی خان به دیدار میرزا مهدی خان رفت و چنین گفت:قربان خبر دارید که دستوراست ایل من نیز همراه سپاه تا کلات نادری کوچ نمایند؟همچنین از دستور چپاول و غارت خانه و مال و حشم من و برادرانم نیز با خبر هستید؟اکنون همه دارند میروند و ما هیچ گونه وسیله یا چهارپایی برای حرکت نداریم.
میرزا مهدی خان به قاسمعلی خان گفت :مگر خانه ات غارت نشده و همه مال و دارایی شما به تاراج نرفته است؟ برای حمل کدام چادر و اسباب وسیله می خواهی؟
قاسمعلی خان :قربان درست است ولی باز هم انچه را که باقی مانده جمع کنیم بار چهل تا پنجاه شتر می شود ولی ما یک شتر هم نداریم .
میرزا مهدی خان: چه کاری از من ساخته است؟
قاسمعلی خان : شما لطف کرده و فرمانی صادر نمایید مبنی بر اینکه کدخدایان طایفه های ایل شاهسون موظف شوند هر کدام به مدت یک شبانه روز چهل شتر باری در اختیار خانواده من بگذارند این گونه خانواده ام می تواند همراه ایل به کلات کوچ نماید .
میرزامهدی خان فرمانی صادر نمود و به کدخدایان ایل شاهسون ابلاغ کرد.
صبح فردای روز بعد جانی بیگ به دیدار برادرش امد .قاسمعلی خان وی را از فرمان صادر شده اگاه نمود.
جانی بیگ:برادر ما که باری نداریم.
قاسمعلی خان: برای اینکه نزد مردم ایل و سپاهیان نادر حفظ ابرو کنیم .این دینارها را بگیر که برای چنین روزهایی پس انداز نموده ام .با چند تن به بازار بروید .هفتاد،هشتاد جفت جوال و مقداری طناب خریداری کنید .در تاریکی شب جوال ها را پر از کاه و علوفه ،خاک و خاشاک نمایید.روز حرکت به همراه چادر ها بار شترها نمایید ،روی هر شتر هم یکی از افراد خانواده سوار شود.
چنین بود،کوچیدن خان بزرگ شاهسون از بغداد به خراسان.





