پیروزی های ایران در نبرد با روسیه|خلاصه ای از وضع ایران قبل از ظهور نادر در دوران صفویه

پیروزی های ایران در نبرد با روسیه|خلاصه ای از وضع ایران قبل از ظهور نادر در دوران صفویه

پیروزی های ایران در نبرد با روسیه

خلاصه ای از وضع ایران قبل از ظهور نادر در دوران صفویه

 

 

ایران و روسیه دو همسایه در منطقه قفقاز بودند که مرز مشترک انها نوار مرزی گرجستان با روسیه بود. مناطق گرجستان که از طرف غرب به دریای سیاه ،از ضلع شرقی به اذربایجان و از ضلع شمال به خاک روسیه منتهی می شد .گرجستان ،اذربایجان ،ارمنستان و داغستان مناطق تحت کنترل ایران بودند که از طریق دریای خزر ارتباط کشتیرانی داشتند و تبادل کالای تجاری از طریق کشتی از دریای خزر انجام می شد .رابطه داد و ستد در دنیای قدیم به سادگی صورت می گرفت و کاروانیان در مناطق مرزی رفت و امد داشتند .دولت ها به هنگام جنگ در مرزها با یکدیگر روبرو می شدند .ایران سرزمینی بود که از غرب ،جنوب و شرق مورد هجوم و حمله قرار می گرفت اما از طریق شمال بین روسیه و ایران نزاعی صورت نگرفته بود .

مغول ها از طریق ایران به روسیه هجوم بردند و ان کشور را تحت سیطره خود گرفتند و ۲۵۰ سال بر ان حکومت کردند .تیمور گورکانی معروف به تیمور لنگ پس از حمله به ایران به سوی روسیه حرکت کرده و تا قفقاز شمالی پیش رفت .این گونه حملات تجاوز حکومت ایران به روسیه محسوب نمی شد بلکه از طریق خاک ایران مهاجمان به سوی روسیه لشکر کشی می کردند .

رابطه ایران و روسیه به شکل حکومتی از زمانی اغاز شد که حکومت صفویه در حال سقوط بود .

اواخر حکومت صفویه در سال ۱۱۳۴ سپاه قزلباش شکست خورد و کلیه تجهیزات انها به دست افغان ها افتاد .اصفهان به محاصره افتاد و در ۱۴ محرم ۱۱۳۵ سقوط کرد .

در طول محاصره اصفهان طهماسب میرزا با جمعی از سپاهیان از اصفهان خارج و به قزوین رفتند تا سپاهی برای جنگ با افغان ها جمع اوری کنند .سپاه افغان به سرپرستی امان الله خان راهی قم و کاشان و قزوین شدند تا این دومین پایتخت صفوی را که اکنون طهماسب در ان به سر می برد به تصرف در اورند و طهماسب را دستگیر کنند .طهماسب که خطر را نزدیک می دید قزوین را به مقصد تبریز ترک کرد .امان الله خان وارد قزوین شد .روز بعد مقاومت مردم بالا گرفت و در حالی که ۱۲۰۰ نفر از افغان ها را کشتند ان ها به سوی اصفهان گریختند .این واقعه در سال ۱۱۳۶ هجری اتفاق افتاد .در این زمان سپاهی به سوی شیراز عازم و از انجا راهی کهکیلویه شد. عده ای نیز عازم یزد شدند که در هیچ یک از این حملات نتیجه ای به دست نیامد .محمود افغان بر اثر این شکست ها روانی شد به طوری که گوشت بدن خود را کنده و می خورد .در این موقع بود که دستور داد تا شمار زیادی از شاهزادگان صفوی را در حضور شاه سلطان حسین بکشند .شمار این شاهزادگان را از سی و یک تا سی و نه نفر نوشته اند .محمود افغان در سن سی و شش سالگی به دست اشرف افغان که پدر او را محمود کشته بود به قتل رسید و اشرف در ۱۲ شعبان ۱۱۳۷ به تخت سلطنت نشست .شاه سلطان حسین تاج را بر سر اشرف گذاشت و دخترش را نیز به عقد او دراورد .در این زمان عثمانیان از اشرف خواستند که شاه سلطان حسین را تحویل انان دهد اما اشرف احساس خطر کرده دستور قتل وی را صادر کرد و سرش را برای احمد پاشا فرمانده نیروهای عثمانی که تا همدان امده بود فرستاد .این واقعه در سال ۱۱۳۹-۱۱۴۰ اتفاق افتاد. عثمانی ها تمام ناحیه غربی ایران را اشغال کرده بودند از جمله در ناحیه قفقاز نیز حکومت ایران کنترل خود را از دست داده بود .گرجی ها بر اثر نارضایتی از ایران به دنبال حامی بودند که پتر کبیر از این موقعیت استفاده کرده با مسیحیان گرجستان و ارمنستان قراردادی منعقد نمود وانها را تحت حمایت خود قرار داد و ایران کنترل خود را به قفقاز از دست داد .

با روی کار امدن افاغنه وضع داخلی ایران به کلی اشفته و ویران شد .خراسان نیز با شورش ملک محمود سیستانی که عمارت تون را داشت و استقلال خواهی او از دست رفت.ترکمان نیز دست به شورش زدند . تمام ولایت ایران هرج و مرج و بدون حکومت شد.طهماسب میرزا نیز در تبریز به دنبال پشتیبان می گشت.در چنین شرایطی حمله روس به ایران و اشغال قسمتی از خاک ان که جنگ بین دولت روس و ایران محسوب نمی شد و تنها سوء استفاده روس ها از موقعیت و شرایط حاکم بر ایران محسوب می شد.

در ۱۷۲۶-۱۷۲۵ طهماسب و قوای اندکش در بازی بزرگتری که در ایران جریان داشت عنصر کوچکی بودند. طهماسب چند روز پس از سقوط اصفهان و خلع شاه سلطان حسین از سلطنت ،پادشاهی خود را اعلام کرد.با این حال ،پشتیبانی چندان مهمی از او به عمل نیامد و در دسامبر ۱۷۲۲(۱۱۳۵ هجری) افغان ها او را از قزوین بیرون راندند.طهماسب از قزوین به سوی اذربایجان رهسپار شد اما با تهاجم عثمانی ها به اذربایجان او ناگزیر از انجا به مازندران گریخت .مازندران در ان ایام در تسلط ایل قدرتمند قاجار بود و استر اباد مرکز قدرت ان ها به شمار می رفت طهماسب در مازندران به کمک برخی از طوایف قاجار توانست نیرویی فراهم کند .در این هنگام بخش های بزرگی از مناطق شمال و غرب ایران به اشغال عثمانی ها و روس ها در امده بود .عثمانی ها و روس ها چند سال پیش از اشغال ایران به دست افغان ها هر کدام هیاتی مخصوص سفارت به دربار شاه سلطان حسین اعزام کرده بودند .این هیئت ها با گزارش های مفصل از دربار ،شاه،دولت ایران و به طور کلی اوضاع کشور به کشورهای شان بازگشتند . هر دو هیئت به نتیجه واحد دست یافته بودند اینکه شاه ضعیف و بی اراده است و مشاوران بی کفایت شاه را احاطه کرده اند.به عقیده این سفیران مشکلات ایران در حال افزایش بود .هیچ امیدی هم به انجام اقدامات جدی نمی رفت و کسی هم نبود که برای دفع و رفع مشکلات عزم و اراده قوی به خرج دهد .چنین وضعیتی برای روسیه و عثمانی فرصت مناسب بود پس از تهاجم افغان ها دو کشور مذکور نیز برای چنگ اندازی بر مناطق باقیمانده به تکاپو افتادند .همانند روسیه که به تازگی جنگ با سوئد را با پیروزی به پایان رسانده بود .ترک ها نیز به تازگی از جنگ فراغت یافته بودند. لیکن جنگ انها موفقیت چندانی برایشان نداشت .عثمانی ها بر اساس معاهده ۱۷۱۸ پاساروویتز بلگراد و مناطقی از بالکان را به اتریش واگذار کردند .سلطان احمد سوم و وزیرش داماد ابراهیم پاشا به جنگ تمایل نداشتند این دو به رتق و فتق امور مالی دولت ،ترویج و تشویق ادبیات و ساختن بناها و ساختمان علاقه نشان می دادند .سلطان احمد مبالغ گزافی را صرف احداث باغ ها می کرد و با علاقه وافر کاشت گل لاله را ترغیب می نمود و همچون هلند یک قرن پیش کاشت گل لاله را در عثمانی ترویج می کرد به همین سبب بعدها دوره سلطنت او را دوره لاله نامیدند .با وجود این فروپاشی سلطنت صفوی و فرصت به دست اوردن مناطقی در شرق با مخاطرات اندکی که داشت برای عثمانی ها اغوا کننده بود .پس از امضای معاهده زهاب در ۱۶۳۹ در مرز ایران و عثمانی صلح و ثبات برقرار شد(همان خطوط تقریبا امروزه نیز مرز ایران و عراق را تشکیل می دهد ).اما پیش از معاهده زهاب عثمانی ها در ادوار گوناگون سرزمین هایی را در شرق خطوط مرزی در اختیار داشتند .ترویج مجدد مذهب تشیع ،استمداد اهالی سنی مذهب عرب ایران از عثمانی ها موجب گردید این اقدامات دشمنی دیرینه میان ایران و عثمانی را بار دیگر تشدید کند.هنگامی که عثمانی ها به واسطه لزگی ها و اهالی سنی مذهب شیروان به دخالت در امور داخلی ایران پرداختند پترکبیر نیز توسط گرجیان مسیحی به دخالت ترغیب شد .روس ها همچنین مدعی بودند که در اوضاع نابسامان و هرج و مرج ،حمایت از منافع شان در ایران ضرورت دارد .انها غارت بازرگانان روس را در شاماخی به هنگام حمله لزگی ها در ۱۷۲۱ را به عنوان مثال مطرح کردند .پتر به ابریشم گیلان چشم طمع داشت لذا در صدد تصرف کامل نواحی ساحلی خزر بود .پتر کبیر در ۱۷۲۲ در اوج کامیابی قرار داشت .او سوئد را در جنگ بزرگ شمال شکست داده و روسیه را به قدرت برتر شمال و شرق اروپا تبدیل و سن پترزبورگ پایتخت جدید روسیه را در ساحل دریای بالتیک احداث کرده بود که نماد سیاست نگاه وی به غرب بود .او با انجام اصلاحات گسترده روسیه را هر چند در ظاهر به کشوری مدرن و غربی مبدل کرده بود ،اما این دستاوردها تنها با اعمال خشونت و بی رحمی ممکن شد. چنین رفتارهایی در غرب از رونق افتاده بود.احداث شهر سن پترزبورگ عمدتا با اعمال زور میسر گردید .شمار زیادی از کارگران که بدون مزدکار می کردند در اثنای احداث شهر مردند .نادر و پترکبیر همدیگر را ندیده بودند اما پتر تنها کسی است که نادر در هوش،قدرت اداره و بی رحمی با او مقایسه می شود .پتر در ۱۷۲۲ هنگامی که اصفهان هنوز در محاصره افغان ها قرار داشت ،شخصا فرماندهی عملیات دریایی و خشکی را که از حاجی طرخان تا دربند امتداد داشت به دست گرفت. پتر در این عملیات با مقاومت چندانی مواجه نشد با این حال بسیاری از سپاهیانش در اثر حملات قبایل لزگی و گرما و بیماری تلف شدند .همچنین غرق شدن کشتی های تدارکاتی بر اثر طوفان پیشرفت سپاهیان روس را در ان فصل غیرممکن ساخت .پتر پس از ساختن استحکامات در سواحل داغستان در پایان سال با اکثر نیروهایش منطقه را ترک کرد.

پس از سقوط سلسله صفویه حکام ولایات و ایالات هر کدام در فکر منافع شخصی خود بودند .گرجستان که دیوار دفاعی صفویان به شمار می رفت همواره بخش زیادی از سربازان درباریان و دیوانسالاران دولت ایران را تامین می کرد.واختانگ ،شاه گرجستان در پاییز ۱۷۲۲ با ارسال پیغام های متعدد به تزار پترکبیر او را با اصرار به گرجستان دعوت کرد اما پس از اینکه خبری از ورود روس ها نشد شاهزادگان رقیب واختانگ به منازعه با وی پرداختند .سرانجام در تابستان ۱۷۲۳ ابراهیم پاشا حاکم عثمانی از روم به گرجستان حمله کرد .هر کدام از سران گرجی درصدد جلب توجه ابراهیم پاشا برامدند.لیکن عثمانی ها درصدد قبضه قدرت واقعی در دستان خود بودند .برخی از بزرگان گرجی با عقب نشینی به جنگل ها و کوه ها با جنگ های چریکی در صدد به ستوه اوردن نیروهای اشغال گر برامدند .واختانگ و پسرش سرانجام به تبعید در روسیه تن دادند به رغم مقاومت قهرمانانه پادگان های ایرانی ایروان و تبریز ،عثمانی ها در پایان فصل عملیاتی ۱۷۲۵ تقریبا تمام ارمنستان ،شیروان و اذربایجان را اشغال کردند .در جنوب نیز قوایی به فرماندهی پاشای بغداد (۱۷۲۴) کرمانشاه ،همدان و ولایات هم جوار را به اشغال خود در اوردند (گو اینکه همدان به دلیل مقاومت جانانه اهالی تنها پس از محاصره ای طولانی تسخیر گردید ).بدین ترتیب سلطان عثمانی غرب ایران را به طور کامل اشغال کرد .

اشغال سرزمین ایران موجب بروز تنش میان روس و عثمانی گردید و دو کشور از نیت واقعی رقیب خبر نداشت و خط مرزی برای تعیین قلمرو اشغالی دو کشور وجود نداشت .روس ها ناگزیر بودند به هواخواهی از هم کیشان ارمنی و گرجی شان تظاهر کنند که با وساطت فرانسه مذاکرات طولانی میان وزیر اعظم عثمانی و سفیر روسیه در استانبول به امضای قرارداد تقسیم ایران میان این دو کشور انجامید.

در قرارداد تقسیم مناطق تحت اشغال طرفین و همچنین مناطقی که نمایندگان ترسوی طهماسب پس از اشغال باکو در ۱۷۲۳ به روسیه واگذار کرده بود به رسمیت شناخته شد .بر اساس این قرارداد روس ها دربند،گیلان ،مازندران و استراباد را به دست اوردند .(گو اینکه طهماسب این قرارداد را به رسمیت نشناخت ،روس ها نیز در عمل نتوانستند حضور چندانی در شرق رشت و گیلان داشته باشند. خان های محلی در این نواحی همچنان بر سر قدرت بودند .) یکی از مواد قرارداد این بود که چنانکه طهماسب مواد قرارداد را به رسمیت بشناسد روس و عثمانی نیز پادشاهی او را بر ایران به رسمیت خواهند شناخت .به طور کلی طرفین در قرار داد تقسیم ،خط مرزی را که از میان ایالت های شیروان و داغستان عبور می کرد به رسمیت شناختند .نواحی ساحلی ایالات مزبور نصیب روس ها شد اما پس از درگذشت پترکبیر در فوریه ۱۷۲۵ منافع روسیه در ایران رنگ باخت.نیروهای روسی مستقر در استحکامات کرانه های غربی دریای خزر بر اثر فقدان بهداشت و شیوع امراض رو به افول و کاهش گذاشت .در این اثناء محمود افغان در اصفهان در پی تحکیم فرمانروایی خود بود .محمود،شاه سلطان حسین و اعضای خانواده بزرگ او را در کاخ محبوس کرد .محمود در اغاز با شاه به نرمی و مهربانی رفتار می کرد با وجود این ،محمود به جز همسران شرعی شاه سایر زنان حرم را به افسرانش بخشید و خود با یکی از دختران شاه سلطان حسین ازدواج کرد .محمود پادشاهی اش را با تظاهر به خیر خواهی و نیک رفتاری اغاز کرد .به شهر قحطی زده اصفهان مواد غذایی رساند و تمام ایرانی هایی را که به شاه سلطان حسین خیانت کرده بودند اعدام کرد .او با اعتقاد به این اصل که هرکس به پادشاهی خیانت ورزد در صورت بروز فرصت به دیگری نیز خیانت خواهد کرد این اقدام را انجام داد . اما او سید عبدالله مهم ترین و مخرب ترین خیانتکار را از این اقدام مستثنی ساخت و پس از مصادره تمام اموالش او را به زندان افکند .محمود به دولتمردان ایرانی اعتماد نداشت با این حال اگاه بود که کاری از زیردستان افغانی اش بر نمی اید .لذا در کنار هر یک از دولتمردان ایرانی یک افغانی را نیز برگمارد .این اقدام محمود موثر واقع شد .در زمان این اتفاقات در منطقه خراسان مردی از فرماندهان سپاه دولت صفویه بود که برای تحولات بعدی اماده می شد او طهماسب قلی نام داشت که به عظمت ایران می اندیشید و برای تنبیه متجاوزان به ایران خود را اماده می ساخت .او خوب می دانست که ایران را افغان ها ،روس ها ،عثمانی ها به هم ریخته و قطعه قطعه کرده اند ،لازم است ان را یکپارچه سازد ،لذا برای اغاز ماموریت بزرگ خود لحظه شماری می کرد….