اقا محمد خان قاجار|اقا محمد خان و جنگ ها و سرانجام کشته شدنش در شهر شوشی|اقا محمد خان قاجار و روس ها|لشکرکشی اقا محمد خان به قفقاز

اقا محمد خان قاجار|اقا محمد خان و جنگ ها و سرانجام کشته شدنش در شهر شوشی|اقا محمد خان قاجار و روس ها|لشکرکشی اقا محمد خان به قفقاز

اقا محمد خان قاجار

اقا محمد خان و جنگ ها و سرانجام کشته شدنش در شهر شوشی

اقا محمد خان قاجار و روس ها

لشکرکشی اقا محمد خان به قفقاز

 

 

اقا محمد خان پس از برانداختن خاندان زند و تسلط بر شیراز و کرمان و گرفتن تهران و قزوین و مازندران و گرگان در صدد گسترش قلمرو حکومت در شمال غرب ایران و باز پس گرفتن مناطق قفقاز بر امد .تمامی سرزمین واقع در بین دریای خزر و دریای سیاه که شامل گرجستان و داغستان در شمال قفقاز بود ،در زمان سلاطین صفوی و بخصوص سلطنت نادر شاه جزء قلمرو حکومت ایران محسوب می شدند .بعد از مرگ نادر شاه و اشفتگی اوضاع ایران به تدریج ،حاکمان این مناطق از اطاعت ایران سرپیچی کردند .(هراکلیوس) پادشاه مسیحی گرجستان به تدریج قلمرو خود را تا حدود رود ارس گسترش داد .هراکلیوس با امضای پیمان اتحاد با روسیه در زمان سلطنت کاترین کبیر (۱۷۸۳ میلادی) خود را تحت الحمایه روسیه قرار داد .اقا محمد خان نامه ای به هراکلیوس نوشت که به تعهدات قبلی خود نسبت به ایران که متضمن پرداخت باج و خراج به ایران نیز بود عمل کند و برای اعلام وفاداری و تابعیت خود از ایران به تهران بیاید .هراکلیوس در پاسخ نوشت ،هیچ تعهدی نسبت به ایران ندارد و خود را تحت الحمایه روس می داند .اقا محمد خان دربهار۱۷۹۵ میلادی،اواخر ۱۲۰۹ هجری قمری در راس سپاهی که تعداد ان را تا ۶۰۰۰۰ نفر نوشته اند از طریق اردبیل و دشت مغان عازم قفقاز شد و در دشت مغان قوای خود را به سه قسمت نمود قسمتی روانه شیروان و داغستان ستونی را مامور فتح ایروان و خود در راس یک نیروی ۳۰۰۰۰ نفری عازم گرجستان شد.

گروهی از نیروهای او قلعه شیشه یا شوشی را محاصره نمودند و حاکم ان ابراهیم خلیل خان را که تسلیم نمی شد ،دستگیر و گروهی نیز عازم ایروان که مقاومت می کرد شد و سپس عازم گنجه گردید .گنجه بدون مقاومت تسلیم و نیروی اعزامی به داغستان هم در این منطقه به قوای اقا محمد خان پیوست .اقا محمد خان در راس یک نیروی ۴۰۰۰۰ نفری سواره نظام تندرو عازم تفلیس شد. هراکلیوس فقط ۱۰۰۰۰ نیرو در اختیار داشت که نیمی از نیروهای او در جنگ کشته شدند و نیمی دیگر به کوه های اطراف پراکنده شدند و بدین گونه تفلیس به تصرف نیروهای اقا محمد خان قاجار در امد.

می گویند سپاه اقا محمد خان پس از تصرف تفلیس دست به کشتار فجیع زد ،و تمام روحانیون مسیحی و بسیاری از مردان را کشتند بجز انهایی را که به اسارت بردند .هر چه زر و سیم بود به غارت بردند و ۱۵۰۰۰ نفر از زنان و دوشیزگان و مردان و پسران را اسیر کرده و در جاهای مختلف فروختندوعده ای ازان ها رابه تهران بردندمورگان فرانسوی می نویسد :به علت مقاومت زیاد سربازان هراکلیوس،این فاجعه به عنوان انتقام رخ داد.

گولد اسمیت انگلیسی می گوید: فجایع اقا محمد خان قاجار در تفلیس اولین علت اجتماعی و معنوی جدا شدن ولایات ایران در شمال ارس از ایران گردید و علت دوم ان را شهوت رانی فتحعلی شاه قاجار باعث شد.

پنج هولت هلندی می نویسد : قتل عام مردم تفلیس هیچ نوع علت عقلانی و منطقی ندارد جز جنون این خواجه قاجار.

نیروهای اقا محمد خان هنگام خروج تمام ابنیه های تاریخی و کلیساها و خانه هایی که معمولا در ان منطقه از چوب ساخته می شوند را اتش زد .رابرت کرد انگلیسی می نویسد: بعد از ۲۰ سال هنوز ویرانه های جنگ اقا محمد خان دیده می شود و مردم همانند لعنت به ابلیس به اقا محمد خان لعنت می فرستند .به هر حال عمل او یک عمل ناجوانمردانه و ننگین بود که مردم بی دفاع را ان چنان قتل و عام کرد .

اقا محمد خان سایر شهرهای گرجستان را بدون مقاومت اشغال کرد و از رود ارس گذشت و در صحرای مغان توقف کرد .بعد به طالش رفت و به گیلان _ مازندران و اخر فصل پاییز به تهران رسید و تصمیم گرفت در بهار بعد تاجگذاری نماید که به روایتی در روز عید نوروز ۱۲۱۰ هجری قمری در تهران تاجگذاری کرد.

بر اثر شورش هایی که در مشهد اغاز شد اقا محمد خان بدان دیار رفت و شاهرخ میرزا را شکنجه داده و جواهرات نادری را از او گرفت .او در حال سرو سامان دادن اوضاع بود و می خواست قشونی به مرو بفرستد که خبر رسید قشون امپراتوری روسیه بعد از تصرف دربند وارد دشت مغان در اذربایجان شده است .امپراطریس روسیه در ان موقع کاترین دوم بود که به سیاست علاقه نداشت و بیشتر به عشق بازی و هوسرانی مشغول بود و در طی ۵۰ سال که از مرگ نادر می گذشت برخوردی بین روسیه و ایران پیش نیامده بود ،اما قتل عام تفلیس درخواست هرکل امیر گرجستان از کاترین و برخی تبلیغات باعث شد نیروهای روسیه به سوی ایران روانه شوند .یک نیروی ۴۰۰۰۰ نفری به فرماندهی زوبوف به سوی تفلیس روانه شد و داغستان،دربند،باکو،گرجستان و قره باغ را به تصرف در اورد .در تهران نیروهای جنگی را جمع کرده و اسلحه های زیادی جمع اوری و ساخته شد و از سایر شهرها کمک ها بسیج و پیش قراول به حرکت درامد .اما به علت مرگ کاترین ،جانشین او (پل اول) دستور تخلیه را صادر کرد و این منطقه از اشغال درامد .ابراهیم خلیل خان حاکم قره باغ از موقعیت استفاده کرده و سر به شورش برداشت که اقا محمد خان به ان سو حرکت کرد و در نزدیکی رود ارپاچای و کنار رود ارس توقف کرد و بعد از تجدید قوا قشون خود را از رود ارس عبور داد و چند روز بعد جنگ شدیدی با نیروهای ابراهیم خلیل خان جوانشیر درگرفت که نیروهای او عقب نشینی کردند و نیروهای اقا محمد خان به سوی قره باغ به حرکت درامدند تا نیروهای دشمن را تعقیب کنند. قره باغ در ان زمان ۳۰۰۰۰۰ جمعیت داشت که شیعه مذهب بودند و عزاداری مفصلی می گرفتند .عید نوروز و تولد حضرت محمد را جشن می گرفتند .همیشه منطقه ابادی بود که حتی اسب های نادر شاه در ان نگهداری می شد و مرکز تربیت اسب تا پایان حکومت تزاری بود .اقا محمد خان قبل از اینکه به شوشی برسد در قلعه پناه اباد متوقف شد و قلعه را به توپ بست که ۴ روز طول کشید. سرانجام دروازه ها باز شد و پس از جنگ تن به تن طولانی قلعه به تصرف در امد . بعد از انکه اقا محمد خان به قلعه پناه اباد دست یافت راه شوشی را در پیش گرفت و با انواع توپ های سبک ان را گلوله باران کرد .جنگ طولانی در گرفت و سرانجام ابراهیم خلیل خان جوانشیر از شوشی فرار و به داغستان رفت و تا کشته شدن اقا محمد خان قاجار انجا بود .مدافعین شهر و روحانیون جلسه مشورتی تشکیل دادند و به این نتیجه رسیدند که روحانی شهر حاج بابک به حضور اقا محمد خان برود و امان بخواهد تا شهر تسلیم شود و این کار انجام شد و حاجی بابک نزد اقا محمد خان رفت .حاج بابک با اقا محمد خان مذاکره و توافق کردند که به مردم اسیبی نرسد و به قران قسم خورد و ان را مهر کردند .روابط به تدریج عادی شد و اقا محمد خان وارد شهر شوشی شد و بنا به قسم او شهر از قتل عام عمومی نجات یافت .بعد از مدتی نیروهای اقا محمد خان به شهر شماخی کرسی شیروان حمله کردند و سرانجام شهر شماخی تسلیم شد ولی سردار قاجار از صدور دستور قتل و عام مردم خودداری کرد .اقا محمد خان در شوشی به امورات مردم رسیدگی می کرد که مردی از شماخی با واسطه گری حاج بابک نزد او امد و داستان سرقت طلا و جواهرات از منزلش توسط سه نفر از کارگزاران اقا محمد خان را بازگو کرد و اصل متل را مطالبه نمود .صادق خان نهاوندی یکی از محرمان اقا محمد خان و دو نفر دیگر شناسایی و مجبور به برگشت دادن طلا و جواهرات مسروقه شدند و اقا محمد خان در حضور مال باخته تاکید کرد که انها را کشته و بقیه اموال را گرفته و پس خواهد داد که ان سه نفر خود این جمله را از دهان خان قاجار شنیدند و دانستند که ان شب اخرین شب حیات ان ها است .سه نفر تحت نظر قرار گرفتند و صادق خان نهاوندی به دو نفر دیگر گفت فردا صبح کشته خواهیم شد و اگر بخواهیم زنده بمانیم باید جرات به خرج بدهیم و همین امشب این خواجه بی رحم و حریص را از بین ببریم .شب ان سه نفر از اتاق خارج شدند و نگهبان را کشتند و به سوی اتاق اقا محمد خان رفتند و نگهبان دم در اتاق خواجه را هم کشتند و وارد اتاق شدند که خواجه خوابیده و لحافی بر روی خود کشیده بود .صادق خان اهسته به او نزدیک شد و روی خواجه خم شد و حلقوم او را قطع کرد .

ان واقعه شب شنبه بیست و یکم ماه ذی الحجه سال ۱۲۱۱ هجری قمری اتفاق افتاده بود و بعضی نوشته اند ماه ذی الحجه سال ۱۲۱۲ هجری قمری بوده است .جسد او از شوشی به تهران منتقل و روز ۱۹ ماه رجب ۱۲۱۲ به نجف منتقل و دفن گردید .