جنگ شاهسون ها با نیروهای روسیه|جنگ فرج اله خان شاهسون با نیروهای روسیه
جنگ شاهسون ها با نیروهای روسیه
جنگ فرج اله خان شاهسون با نیروهای روسیه
فرج اله خان شاهسون افسری دلیر ،شجاع و از جمله افسران عباس میرزا بود .او فرمانده و ۸۰۰ نفر سواره نظام در اختیار داشت و هر جا که لازم می شد با سواران خود که مجهز به تفنگ های جنگی بودند حمله می کرد .شهر سالیان در مغرب دریای خزر قرار داشت و در کنار رود ارس واقع شده بود که نبلسن سردار روسی با قشون خود به سالیان حمله کرد و پس از چند روز نبرد با تفنگ و توپخانه سرانجام امیر یعقوب حاکم محلی انجا را شکست داد .امیر یعقوب لشکر و سپاه نداشت و با نیروهای محلی که تفنگ داشتند و کارازموده هم نبودند فقط فعالیتهای محلی داشتند دفاع می کردند .یکی دیگر از بلاد ایران شکی بود که در نزدیکی کوه های شرقی قفقازیه قرار داشت .حاکم شکی نیز از حکام محلی بود که پسر بعد از پدر حکومت می کرد و سلاطین ایران حکومت انها را به رسمیت می شناختند.
حاکم شکی بنام سلیم خان خوانده می شد .افسران تزاری که حاکم محلی شدند قسمتی از درامد ولایتی را از هر کس که حاکم بود اخذ می کردند .سلیم خان شکی نمی توانست تحمل کند که قسمتی از درامد شکی را از او مطالبه نمایند .سلیم خان شکی نامه ای به عباس میرزا که فرمانده قشون ایران بود نوشت و از او کمک خواست تا جلو ورود ارتش تزاری را بگیرد .سلیم خان شکی در نامه اش نوشت که وی از لحاظ افراد در مضیقه نیست اما از لحاظ پول و اسلحه و مهمات در مضیقه است و توپ ندارد .نقطه ضعف نیروی جنگی عباس میرزا کمی پول بود و او نمی توانست ان طور که باید پول فراهم کرده و به مصرف جنگ برساند بخصوص به سربازان مستمری بپردازد .در ان موقع ارتش ایران سرباز نظام وظیفه نداشت .عباس میرزا هفته ای یک بار برای دریافت پول به پدرش فتحعلی شاه مراجعه می کرد و هر بار جواب منفی می شنید .عباس میرزا،فرج اله خان شاهسون را که افسری دلیر بود با ۳۰۰ سوار به کمک سلیم خان فرستاد و به او گفت که باید به سلیم خان شکی کمک کند.
فرج اله خان با نیروهای خود به راه افتاد و بعد از جند روز راهپیمائی به دهکده رازک رسید و چون برای رفتن به شکی باید از کوه بلندی که ان سوی شکی بود عبور کند و نمی توانست اسب های خود را از کوه عبور دهد لذا اسب ها را در رازک گذاشت و با سربازان خود پیاده به راه افتاد تا از کوه بگذرد .چند نفر از سربازان خود را برای نگهداری اسب ها در رازک گذاشت و دو نفر از اهالی رازک را اجیر نمود تا راهنمای انان بشوند .فرج اله خان با سربازان خود به کمک دو نفر راهنما به راه افتادند و اما مجبور بودند که از کوه بگذرند هر چقدر که راه رفتند شب نتوانستند از کوه عبور کنند و مجبور شدند شب را در کوه بخوابند .فردای ان روز صبح زود دوباره به راه افتادند اما در مسیر راه وجود نداشت و کوره راهی که محل عبور گوسفندان بود در پیش گرفتند و به سختی عبور می کردند تا ظهر راه می پیمودند تا اینکه از کوه عبور کردند و به جلگه رسیدند و از دور مسیر شکی را تشخیص دادند و به سوی ان حرکت کردند اما چون شی فرا رسیده بود و نمی خواستند شبانه راه بروند تصمیم گرفتند در مسیر در روستای یولده شب را بگذرانند که این ده در دو فرسنگی شکی واقع شده بود .اما چون شب شده بود تصمیم گرفتند کمی به عقب برگردند و در کنار نهری در ان نزدیکی شب بخوابند. وقتی سربازان خوابیدند فرج اله خان متوجه صدای پای اسبان شد که به سوی انها می ایند بتدریج صدا بیشتر شد و قطار سربازان تزاری از نزدیکی انها گذشتند و به سوی کوه رفتند و صدای اسب ها قطع شد . فرج اله خان نیروهای خود را از ان محل حرکت داد و به پشت تپه هائی که در ان نزدیکی بود برد و شب را انجا در پشت تپه ها گذرانیدند .
بامداد از خواب بیدار شدند و از پشت تپه به اطراف نگاه کرده و دیدند که از دور سواران می ایند .انها خود را در دامنه ها پنهان کردند تا از دور دیده نشوند .سواران تزاری به نزدیکی تپه ها رسیده و فهمیدند که سواران شاهسون مسلط بر تپه ها هستند .تصمیم گرفتند تپه ها را محاصره کنند و همین که سربازها وارد دره ها شدند جنگ را اغاز کنند .سربازان فرج اله خان ،شاهسون بودند و شاهسون ها مثل سایر طوایف ایران خوب تیراندازی می کردند .
از زمانی که شاه اسماعیل صفوی ،سلسله صفویه را بنیان نهاد و برای رهائی ایران از ملوک الطوایفی اقدام کرد ،اقوام مختلف را دور هم جمع نمود و متحد ساخت تا در مقابل دشمنان بخصوص عثمانی ها که ایران را مورد تاخت و تاز قرار می دادند از ایران دفاع کنند ،لذا از تمام اقوام به سوی او امدند و اظهار دوستی و وفاداری نمودند و چون صفویه ترک زبان بودند هر کس به انها ملحق می شد و اظهار دوستی می کرد به نام شاه سون ( شاهسون یعنی دوستدار شاه) که از اقوام ترک،کرد،لر و سایر اقوام که دور او جمع شدند به شاهسون معروف شدند و اینها افرادی سلحشور و با غیرت بودند و برای دفاع از وطن جانفشانی می کردند و به غیرت و همت این ها بود که شاه اسماعیل توانست از یک ایران ملوک الطوایفی و پراکنده ،ایرانی متحد و قوی بوجود اورد و بر دشمنان فائق اید و محدوده فعلی ایران را شکل دهد .
فرج اله خان که خود از طایفه شاهسون بود با سربازان خود که شاهسون بودند برای دفاع از ایران و جنگ با روس ها به این منطقه امده و حاضر بودند تا اخرین نفس در مقابل انها بجنگند و از کیان ایران دفاع کنند .سربازان فرج اله خان تیراندازان ماهری بودند و چون اسلحه های ان ها تک تیراندازبود و گلوله های زیادی هم دراختیارنداشتند،لذا مجبور بودندهنگام تیراندازی دقیق نشانه گیری کنندتا گلوله های انها به هدف برخورد کند.
سربازان تزاری که وارد دره ها شدند بعد از انکه دریافتند با تیراندازی دقیق سر و کار دارند در صدد بر امدند تا خود را پنهان کنند و بیشتر از تپه ها بالا بروند و به سربازانی که در دره ها بودند تیراندازی کنند. سربازان فرج اله خان هم که برای نگهبانی بر بالای تپه رفته بودند با دیدن سربازان تزاری شروع به تیراندازی کردند و از تپه ها بالا رفتند .جنگ چند روز ادامه یافت و سربازان فرج اله خان در تپه ها و دره ها مدت ها می جنگیدند و تعداد زیادی از سربازان تزاری را به قتل رسانیدند .از انجا که فرج اله خان گلوله کافی برای ادامه جنگ نداشت و چون از کوه عبور کرده و اذوقه کافی همراه نداشتند سربازانش تا اخرین گلوله در مقابل سربازان نبلسین مقاومت کردند .نبلسین به اندازه کافی اسلحه و گلوله داشت و چون از طریق شکی از محل اباد عبور کرده بود به اندازه کافی اذوقه به همراه داشتند .در تاریخ جنگ های دنیا زیاد اتفاق افتاده است که وقتی سربازان اذوقه و اب کافی برای جنگیدن ندارند بر اثر ضعف و گرسنگی قدرت ادامه جنگ را نداشته و دشمن که امکانات بیشتری با اسلحه و اذوقه دارد سرانجام غلبه می کند .جنگ بعد از چند روز با غلبه سربازان نبلسین خاتمه یافت در حالی که سربازان فرج اله خان عده ای کشته و هر چه زنده مانده بود زخمی شده بودند .ولی با تمام کمی سلاح و نداشتن اذوقه تا اخرین نفر و تا اخرین نفس جنگیدند و عده زیادی از سربازان تزاری را کشتند .هر چند فرج اله خان شاهسون بر اثر تیرباران نبلسین زخمی شده بود ،سرانجام به اسارت درامد .اما شجاعانه با سربازان خود در مقابل نبلسین و سربازانش جنگید.





