
شعر در مورد یاس و افسردگی|شعر در مورد خستگی از زندگی|شاعر سید مصطفی بشیری
شعر در مورد یاس و افسردگی
شعر در مورد خستگی از زندگی
شاعر سید مصطفی بشیری
اینقدر زندگی خستمون کرده که به شدت نیاز داریم یکی پایین زندگیمون بنویسه چند سال یعد
او رفت و من زماندن در راه خسته ام با ان که راه من شده کوتاه خسته ام
او رفت و یک نگاه به اطراف خود نکرد از این همه تغافل همراه خسته ام
از چشمک ستاره ی بختم در این شبان حتا اگر موافق و دلخواه خسته ام
بویی نمانده در گل لبخند چهره ها زین کهربای وازده چون کاه خسته ام
یوسف در امد از بن چاه و عزیز شد امروز این منم که در این چاه خسته ام
سوگند های من نشود باور کسی اصلا به اسم اعظم الله خسته ام
با پای خویش می روم از خاطر شما دیگر رها کنید مرا اه خسته ام
باری بشیری از سر یاس و فسردگی پیوسته خسته ام نه که گه گاه خسته ام