
شعر در مورد دنیا|شعر در مورد تلخی دنیا|شاعر سید مصطفی بشیری
شعر در مورد دنیا
شعر در مورد تلخی دنیا
شاعر سید مصطفی بشیری
زبان تلخ دنیا را /نباشد حرف شیرینی/که زهر اگین و مسموم است
چه دشوار است چون نقاش/روی بوم لبهایم/برارم نقش لبخندی
ویا قفل سکوت دیر پا را بشکنم با تو/گل لبخند در گلدان لبهایم ندارد شوق روییدن
که از خار ملامت سخت می ترسم / چه دشوار است خندیدن
……………………………………
زبان تلخ دنیا را / نباشد حرف شیرینی /که زهر اگین و مسموم است
حتی شهد لبخندش/همان بهتر که ننشینیم به پای صحبت دنیا/ که این هم صحبت بد روی
می خندد چو می گریم/چه دشوار است خندیدن
……………………………..
من از دنیای اندوهم / اگر چه مثل یک کوهم
ولیکن خنده های تلخ من پژواکی از اتشفشان دارد
که پرتابم کند تا قعر گودالی پر از سرمای بی برگی
تو گویی خنده ی پژمرده ام را نیست هرگز نای بشکفتن
چه دشوار است خندیدن / چه دشوار است خندیدن