شعر در مورد ماهی گرفتار در سراب|شعر در مورد ماهی کوچک|شعر در مورد ماهی قرمز تنگ|شاعر سید مصطفی بشیری

شعر در مورد ماهی گرفتار در سراب|شعر در مورد ماهی کوچک|شعر در مورد ماهی قرمز تنگ|شاعر سید مصطفی بشیری

شعر در مورد ماهی گرفتار در سراب

شعر در مورد ماهی کوچک

شعر در مورد ماهی قرمز تنگ

شاعر سید مصطفی بشیری

 

ماهی قرمز تنگ / هوس دریا کرد / رفت و رفت از کوچه پس کوچای باریک خیال / پی دریای زلال / ساحل داغ عطشناک صبور / می زدش چشمک بسیار ز دور/ ماهی قرمز تنگ / سوخت از هرم سراب

 

 

 

ماهی قر مز تنگ / هوس دریا کرد / نمی دونم چه جوری حال سفر پیدا کرد

می دونس اب چیه / یا که مرداب چیه / می دونس ان طرف کوه بلند / می جهد اب ز جا مثل سپند

رفت و رفت از کوچه پس کوچای باریک خیال / پی دریای زلال

رفت اما خبر از اب نبود / در تنش تاب نبود

هر چه می دید تن ملتهب خارا بود / اتش و گرما بود

ساحل داغ عطشناک صبور / با لب تشنه و شور / می زدش چشمک بسیار ز دور

موج ها اتشبار / ماهی قرمز تنگ / روی امواج توان سوز سوار

ماهی قرمز تنگ / سوخت از هرم سراب / شد روی سنگا کباب

ماهی کوچک تنگ / عاشق دریا بود / ولی از ساده دلی / غافل از بازی این دنیا بود

او که این برق بلا را می دید / به همه ارزوهاش می خندید