
گویش مردم ساوه |گویش مردم ساوه در زمان قدیم|زبان مردم ساوه
گویش مردم ساوه
گویش مردم ساوه در زمان قدیم
زبان مردم ساوه
ساوه از شهرهای قدیمی ایران است و سابقه قدمتش طبق اسناد و شواهدی که موجود است و من در قسمت جغرافیای تاریخی به تفصیل نوشته ام و تاریخ نویسان و جغرافیدانان نیز به قدمت این شهر صحه گذاشته اند به قرنها قبل از اسلام میرسد بنابراین این شهر نیز مانند دیگر شهرهای ایران گویش خاصی دارد .همانگونه که در کتاب (ساوه نامه)در مقاله (گویش ساوه) نوشته ام و طبق شواهدی که از متون کهن فارسی اورده ام این گویش دارای ارزش ادبی است .تا ده پانزده سال بعد از جنگ جهانی دوم مردم شهر به همان گویش تکلم می کردند ولی به تدریج که پای مردم به تهران و پای تهرانیان به ساوه باز شد .و بر اثر ایجاد و تاسیس کارخانه ها مهاجرت به این شهر اغاز شد لهجه مردم ساوه تحت تاثیر زبان مردم تهران و مهاجران قرار گرفت و به تدریج گویش این شهر رو به ضعف نهاد تا جایی که امروزه تنها کهن سالان محله های دور افتاده شهر به این گویش سخن می گویند .نسل جدید به کلی با ان قطع رابطه کرده اند و چیزی از ان نمی دانند و تا چند سال دیگر به کلی نابود می شود .به همین دلیل لازم دانستم که به ثبت و ضبط این گویش بپردازم تا برای ایندگان به یادگار بماند .گویش هر شهر همچون بنای باستانی است که باید در نگهداری ان تلاش کرد .اینک شعری در قالب مثنوی به گویش ساوه سروده ام و در این زندگی نامه ثبت می کنم تا به یادگار بماند . مثنوی به گویش ساوه-سروده فروردین ۱۳۷۷
یادت بخیر زندگی سوه قدیم اون دورنا کی فرش خنا بود دو تا گیلیم
قالی کوجا و مبل کوجا صندلی کوجا اینا کوجا و اون خنای کاگلی کوجا
از رادیو و تل ویزیون هیش خبر نبود تو زندگی ازین چیزا اصلا اثر نبود
یک کرسی بود و ده تا بچه هام ببا و ننه کی داشت هر بچه ای باس خودش خونه
اخه برار فصل زمستن نبود خیار ترشاله بود و سنجه و انجیل و هام انار
اوگوشت و اش شله و هام اش ترخنه گاهی اماج بود غذا گاهی اشکنه
ماکارانی نبود نه سسیس و کالباس دم پخت بود و دم لمه و اسفناج ماس
سالی یه دفعه عید غذا بود پلو رفیق هام یک خورشت قیمه اوتیل بس رفیق
هر خنه وار باس خودش بود خود کفا از رخت و از خوراک و همه چیز تا دوا
از ترخ مرغ و روغن و از ماست و از کره از گوسفند و بنشن و سبزی یا نی تره
هر کی تو خنه داشت تموم غذای خود جز خود نداشت تکیه مگه بر خدای خود
هر کس کی داشت لنگه گندم و یک چپش در دل نداشت هیچ غمی بود شاد و خوش
یادش بخیر عید چه خوش بود وقتمون نو بود شو عید همه رخت و پختمون
خر بود اتومبیل سوواری اره برار پیکان پژو بنز کوجا بود تو این دیار
از مرغی او تو سوده می بردیم تو خنمون سو دو کاره بود همیشه رو شنمون
مهر عروس بود همش چار تا صد تومن نه یک هزار سکه و یک خنه مهر زن
تو خود نیم بیدیم کی بشه این جوری سوه راستی کی این بیداریه یا این کی تو خوه
یک سوه داشتیم همه خویش و اشنا بودند مردمن همه یک رنگ و بی ریا
دردا کی رفت نعمتی این لهجه زین دیار در ساوه نامه منده ازین لهجه یادگار
دورنا= دوران ها کی= که خنا= خانه ها
گیلیم=گلیم کوجا= کجا. کاگلی= کاه گلی *ساخته شده از گل و گاه
هیش=هیچ ببا= بابا ها= با
ترشاله= برگه زرد الو خشک
اوتیل= ابکی خنه وار= خانوار چپش= گوسفند نر
نیم بیدیم= نمی دیدیم اماج= اش ساده مرغی= اب انبار
سو= کوزه همش= فقط شنه= شانه*کتف
تو خوده= در خواب بشه= بشود یانی= یعنی
سودوکاره=کوزه ای که دو برابر کوزه معمولی ظرفیت اب دارد.
ساوه نامه *کتابی است که به وسیله چهار نفر از محققان نوشته شده و من هم (گویش ساوه) را در ان نوشته ام . این کتاب را اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساوه در سال ۱۳۶۹ در سه هزار نسخه چاپ کرده است.