خاطرات احمد نعمتی از اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ساوه|کیفیت تحصیل در شصت سال پیش در ساوه|تاریخ ساوه

خاطرات احمد نعمتی از اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ساوه|کیفیت تحصیل در شصت سال پیش در ساوه|تاریخ ساوه

خاطرات احمد نعمتی از اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ساوه

کیفیت تحصیل در شصت سال پیش در ساوه

تاریخ ساوه

 

اخوندمان فرزند بیست و سه ساله ای داشت که به او مشهدی ابوالفضل می گفتند .او اندامی لاغر و قدی بلند داشت با چهره ای سفید و صورتی استخوانی .بسیار خشن بود حتی یکبار لبخندی بر لب او ندیدم او خلیفه اخوند بود مقصود از خلیفه همان (معاون) است او همیشه قبائی برتن و عرقچینی سفید بر سر داشت .خط خوبی داشت و برای شاگردان سرمشق می نوشت .شاگردان از او بیش از اخوند می ترسیدند .او هم مانند اخوند در کارش جدی بود و در غیاب اخوند ملا را به خوبی اداره می کرد.