تیره کیچکین علی با چهار گوبگ در ایل شاهسون بغدادی شناخته می شود

تیره کیچکین علی با چهار گوبگ در ایل شاهسون بغدادی شناخته می شود

تیره کیچکین

تیره کیچکین علی با چهار گوبگ در ایل شاهسون بغدادی شناخته می شود

 

بنام خدا
تیره کیچکین علی با چهار گوبگ در ایل شاهسون بغدادی شناخته می شود این تیره بخاطر شجاعت و رشادت مردانش همیشه مورد احترام طوایف و تیره های دیگر بوده است
…….دایی محمد آقا با گفتاری جدی وبسیار شیوا از تاریخ ما را به حال و هوای آن زمان کشاند
… وقتی از رشادت مردان سخن به میان می آمد مثل آدمهای تماشگر از قدرت نمای این یلان خوشحال ودر ناراحتی آنها غمگین می شدیم
دایی داستان کلبی را اینگونه آغاز کرد
…..علی قلی پسر محمدعلی برای پسر نیرومند و پهلوانش امیر دختر قارابی را می گیرد حاصل این وصلت جوان رشیدی می گردد که آوازه او تا پایتخت روسیه کشیده می شود
وقتی دایی محمد آقا از منش و معرفت کلبی پهلوان صحبت می کرد گفتن پایتخت روسیه مرا وسوسه کرد تا علت این رفتن کلبی پهلوان به روسیه را از دایی سئوال کنم …دایی گفت :
هما نطور که مطلع هستید سابق بر این نیروها از ایلات تامین می شد
…. از مرکز درخواست می شود ایل شاهسون نیرویی را برای ماموریت به شیراز به تهران اعزام کند
……برای تامین نیرو تیره ها با توجه به نفوس و دارای هایشان باید تجهیز نیرو را عهده دار می شدند

از تیره کیچکین علی امیر باید پسر بزرگش حق وردی را آماده این ماموریت می کرد ولی به عللی امیر از رفتن حق وردی ممانعت و این سفر را برای کلبی پهلوان در نظر می گیرد
……برای آماده کردن نیروهای معمولی یا قارا نوکر که همان قارسوران …سابق براین در شمال ایران گفته شد ه و همخوانی دارد نیرو را تشکیل می دادند
نیروی شاهسون در یک زمان خاص به تهران می رسد تا از اینجا با نیروهای دیگر به ماموریت شیراز بروند
….شهر غوغای به پا بود مسابقات کشتی پهلوانی آنچنان هوش وهواس مردم حتی دربار را به خود جلب کرده بود آمدن نیرو ها در این هیاهو گم و قدرت نمای یک خارجی همه را مبهوت کرده بود
…..داستان پهلوان رشید از روسیه وشکست دان حریفان یکی پس از دیگری نقل محافل شده بود
…..پهلوانان نامی وقتی حریف را قدر دیدند پا را پس کشیدن ….
در پی حریف برای این نامدار
……. یکی از بزرگان از خان ایل شاهسون سئوال کرد در بین نیروهای شما کسی نیست که به کشتی پهلوانی وارد باشد تا با این روس کشتی بگیرد
خان با کمی مکث گفت والله در ایل ما آدم رشید زیاد است ولی اینکه کسی کشتی پهلوانی را بلد باشد یانه باید سئوال کنم
خان با زیر دستهای خود مشورت کرد و آنها گفتند امیر پهلوان کشتی پهلوانی را بلد بود فکر کنم به فرزندانش هم آموخته باشد خودش نیست ولی پسر کوچکش اینجاست گفت برید بیاورید
کلبی را به حضور خواستند
کلبی حاضر شد و خان وقتی جوان رشید با بازوهای قوی وسینه ستبر حدودا بیست ودو ساله ائی را دید احساس کرد که توان مبارزه را دارد
سئوال کرد کشتی پهلوانی می دانی گفت بله از پدرم چیزهای را یاد گرفته ام
…….
ادامه دارد
سلیمان امیری فرد
شاهسئونلر ییغیناغی(شسونلر )
ایل بزرگ شاهسون (( در اقصی نقاط ایران )