تاریخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی|نادر و قاسمعلی خان کوسه لر
تاریخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی
نادر و قاسمعلی خان کوسه لر
نادر در بغداد است و شاکیان اصفهان به حضورش شرفیاب گردیده اند و شکایت و قولی را که نادر نایب السلطنه به انان داده بود خاطر نشان شدند .به دستور نادر قاسمعلی خان سرکرده ایل شاهسون بغدادی از طایفه (کوسه لر) به بغداد احضار شد
به ترتیب دردو جلسه پی در پی قاسمعلی خان محاکمه گردیدمحاکمه اول افرادی که دران حضور دارند نادر پسر شمشیر،قاضی و عدالت گر.میرزا مهدی خان شقاقی وزیر نادر میرزا،شاهد جریان.وقاسمعلی خان سرکرده ایل شاهسون بغدادی به عنوان متهم و ریش سفیدان طایفه (دوگر)از بخش(آرخلو)ایل شاهسون بغدادی شاکیان و اتهام تجاوز به مال و حشم و اعمال زور و تعدی از طرف قاسمعلی خان نسبت به ایل شاهسون
نادر: شاکیان ،اتهامات وارده را بازگو نمایید.
نماینده ریش سفیدان:در این مدت هفت سال که افغانستان به ایران حکومت می راند قاسمعلی خان هر ساله مالیات معمول دولت را از ما گرفته و چنان چه ان را تحویل دولت وقت نموده است رسید یا قبض ان را ارائه نماید.
نادر:قاسمعلی خان چه جوابی در ازای این اتهام دارید از خود دفاع نمایید.
قاسمعلی خان:بله قربان،هفت سال دولت عثمانی از همدان و تویسرکان و کرمانشاه تا بغداد و اذربایجان مالیات گرفت ،من در ناف متصرفات دولت عثمانی به هیچ دولتی مالیات نپرداخته و اجازه هیچ گونه تعدی و تجاوز از طرف دولت عثمانی و یا غیره را به ایل شاهسون بغدادی یعنی امثال همین نفرات از لحاظ مالی و جانی و ناموسی را نداده و انان را در مدت هفت سال مستقل و ازاد چون زمان حکومت صفویه اداره نموده ام اما مالیات واصله را خرج خود و سوارانم نموده ام و به هیچ دولت دیگری پرداخت ننموده ام تا قبض ان را ارائه دهم .
نادر شاکیان را مخاطب قرار داده و می گوید:غیر موضوع مالیات اگر اتهام یا عمل خلافی دیگر از وی سر زده است بگویید تا رسیدگی گردد.
نماینده شاکیان :قربان،موضوع شکایت ما فقط همین بود و غیر از این در این مدت هفت سال هیچ گونه عمل خلاف دیگری از او سر نزده و از ترکان هیچ احدی قدت تجاوز و نزدیکی به ما و طایفه های ایل را نداشته اند.
نادر:اکنون که دفاع متهم را شنیدید .او در زمان انقلاب و اشوب در ازای مالیاتی که از شما اخذ نموده وظیفه اش را به خوبی انجام داده و امنیت شما را برقرار کرده است .اما قسمت دوم اتهام شما ،مربوط به من و دولت است .اکنون می توانید مرخص شوید .پس از لحظه ای نادر قاسمعلی خان را طرف مخاطب قرار داد و چنین گفت :قاسمعلی خان تو با چنین قدرتی و اگاهی از طرفی و از سوی دیگر خود را ایرانی و شاهسون عباسی می دانی چرا هیچ گونه اقدامی جهت کمک به ما نکردی و هنگامی که من بار نخست از توپال پاشا شکست خوردم هیچ گونه کمکی از جانب تو به عمل نرسید.
قاسمعلی خان ،با کسب اجازه از خود چنین دفاع می نماید :قربان برای حفظ همین دوستان با وفا که مدعی دولت نیز بودند و دلشان به حال دولت ایران کباب شده بود بنده در ازای حفظ جان ،مال، ناموس و شرف و غیرت خود گذشتم و با تمام اقتدار نسبی که داشتم در برابر یاری نادر قلی و سپاه ایران ،مهر سکوت بر لب و دست بر چشم نهاده بودم.
قربان من از مردی و مردانگی دم نمی زنم اما شرف و غیرت مرد به قول و به وفای ان قول است.همان نخستین بار که هنوز همدان،کرمانشاه و سایر شهرهای ایران به تصرف عثمانی در نیامده بود و انان فقط بغداد را اشغال کرده بودند ،احمد پاشا و من دو بار با یکدیگر مکاتبه داشتیم ،در این گفتگوها احمد پاشا مرا ناخواسته مجبور به پیمان صلح کرد چون می خواست ایل را نابود کرده سپس به سوی ایران هجوم ببرد .به ناچار برای حفظ ناموس ،شرف،مال،جان و حشم ایل و افرادی امثال شاکیانی که ملاحظه می فرمایید پیمانی بستم مبنی بر اینکه با سپاه عثمانی درگیر نشوم و انان نیز به هیچ عنوان در امور ایل دخالت ننمایند .چون این پیمان تا اخرین لحظه ازادی خاک ایران از سوی حاکمان و سپاه عثمانی نقض نگردید من بنا به قولی که داده بودم قادر به نقض ان نبودم و این برگه پیمان با احمد پاشای عثمانی است که برای ملاحظه تقدیم می نمایم.
نادر پیمان را به میرزا مهدی خان شقاقی داد که بخواند پس از خواندن پیمان نامه و صحت گفتار قاسمعلی خان ،نادر چنین فرمان می دهد :(قاسمعلی خان را ببرید و به دار بیاویزید.)
چند لحظه ای سکوتی مرگبار تالار قصر نادری را فرا گرفت و حتی فرشتگان عدالت نیز از فرمان نادر یکه خوردند .این چه فرمانی بود ؟این چه محاکمه ای بود؟و این چه حکم و قضاوتی است؟قاسمعلی خان بدون دم براردن همراه جلادان به پای چوبه دار رفت و پس از رفتنش تنها شاهد محکمه ،میرزا مهدی خان شقاقی خروشید:این چه حکمی بود که صادر کردی ؟پس چرا محاکمه اش نمودی ؟مگر او گناهکار بود ؟خدای ناکرده مگر دیوانه شده ای ؟ان مرد که خود را از هر دو اتهام تبرئه نمود ،در ثانی حیف نیست در دوران اشوب و انقلاب چنین جوان رشید ایرانی به دست تو بالای دار رود ؟دریغ نیست این چنین سرداری بی گناه به دست جلاد سپرده شود؟
نادر امر به سکوت می دهد و چنین می گوید:انچه تو می گویی درست است و انچه من فرمان دادم نادرست .اما به خاطر داری خودش گفت مرد است و قول ،شرف است و قول،غیرت است و قول،پس من اگر چنین نکنم نه مردم،نه شرف دارم و نه غیرت.
میرزا مهدی خان گفت :چرا؟برای چه؟ تو که با کشتن یا زنده نگه داشتن وی بی غیرت یا بی شرف نمی گردی در ثانی قول نداده ای؟
نادر:چرا،چرا …اگر به خاطر داشته باشی من به همین شاکیان و ریش سفیدان ایل چنین قولی را دادم ان هم در اصفهان به انان گفتم چنان چه به بغداد دست یابم قول می دهم شر این خان را از سرتان کوتاه نمایم و اکنون همان لحظه وفای به عهد است .
میرزا مهدی خان: درست،تو قول دادی ولی قول کشتن که ندادی قول داده ای شرش را کم نمایی ان هم از سر انان نه از سر همه،دگر کشتن برای چه ؟ دار برای چه؟ وی را در قشونت نگه دار.
سرانجام پیش از انکه طناب دار بر گردن قاسمعلی خان حلقه گردد نادر از کشتن او صرف نظر کرد و قاسمعلی خان که به پای دار نزدیک می شد را به میرزا مهدی خان بخشید .نادر در بغداد است و میرزا مهدی خان وزارت وی را عهده دار و قاسمعلی خان سرکرده بی ایل ،ایل شاهسون در خانه میرزا مهدی خان ، سپاسگزار از لطف میرزا مهدی خان روزگار می گذراند و انچه که زمانی قبل به وقوع پیوسته بود کمکم گرد فراموشی گرفت و از خاطره ها زدوده گردید .
قاسمعلی به وسیله میرزا مهدی خان وزیر که شیفته شهامت ،جسارت،شجاعتو سیاسا سرکرده ب ایل ،ایل شاهسون گردیده بود وی را با پله های ترقی حکومتی و سیاسی کشور ایران و دولت نادر اشنا ساخت .
این جوان به علت سیاست ،شعور و فهم ذاتی در مدت زمانی که نادر در عراق توقف داشت و به استراحت و رتق و فتق امور می پرداخت نردبان ترقی را پیمود و از ان به وسیله میرزا مهدی خان شقاقی به نرمی و چابکی بالا و بالاتر رفت و (میرآخور)مخصوص نادر گردید.




