نبرد گنجه ودلاوری ایرانیان |تاریخ ایل شاهسون

نبرد گنجه ودلاوری ایرانیان |تاریخ ایل شاهسون

نبرد گنجه ودلاوری ایرانیان

ژنرال سیسیانوف در ۲۲ نوامبر۱۸۰۳ (۷ شعبان۱۲۱۸ هـ.ق) با نیرویی بزرگ وارد حومه و دروازه‌های شهر گنجه شد.

جوادخان به مدافعه برخاست و مهاجمان را به شهر راه نداد. او به دفعات درخواست ژنرال روسی را دایر به تسلیم و تحویل قلعه رد کرد، و در آخر پیغام داد که:

(شما باید جسد مرا در پای دیوار قلعه پاره‌پاره بکنید تا بتوانید داخل قلعه شوید.)

جوادخان در اثر خیانت تعدادی از ارامنه و متفرق شدن نیروهای شمکور و شمس‌الدینلوها به قلعه شهر پناه برد، و به امید رسیدن قوا از آذربایجان به وسیله عباس میرزا، تا آخرین قطره خون از قلعه مدافعه کرد.

بنا به نوشته مآثر سلطانیه نامه‌های او به دربار رسید و فتحعلی شاه هم نیروهایی به فرماندهی سعیدخان‌دامغانی را روانه گنجه کرد ولی به علت فصل شدید سرما (دی ماه) و دوری راه، قوای اعزامی نتوانستند به موقع به گنجه برسند، مگر سعید بیک غلام چاپار که خود را به قلعه رسانیده بود.

قوای مهاجم، راه آب شهر را بستند و مردم و مدافعان را به مخاطره انداختند. در شب سرد و تاریک آخرین روز رمضان، روس‌ها با شلیک توپ‌های عظیم از جانب دروازه‌های قراباغ و تفلیس، شهر را از طرف غرب و شرق مورد حمله قرار داده تا سپده‌دم زیر آتش گرفتند.

در بامداد روز عید فطر به ۶۰ قدمی قلعه رسیدند. مردم شهر نمدها و پارچه‌ها را به نفت آغشته و آتش می‌زدند و بر سر روس‌ها می‌ریختند.

جنگ خونین تا ظهر ادامه پیدا کرد. بعدازظهر نیروهای ژنرال پورتیناکین در حمایت آتش توپخانه، نردبان‌ها به دیوار قلعه نهادند و سه برج حصار را گرفتند. ولی جوادخان و یارانش دشمنان را از این برج‌ها بیرون راندند.

در حین جنگ دو برج دیگر به اشغال روس‌ها درآمد و جوادخان هم مجروح شد. حسینقلی آقا پسر جوادخان به امداد پدر آمد ولی او فرزندش را به دفاع موضع دیگر فرستاد و خود با شمشیر آخته سرتوپ ایستاده تا آخرین قطره خون دلیری و مدافعه کرد و سرانجام جان سپرد و فرزندش نیز کشته شد .

هنگامی که خبر کشته شدن جوادخان و حسینقلی آقا به خانه رسید، صدای شیون بلند شد، اما سرونازخانم، همسر جوادخان فریاد زد:

(جوادخان کشته شد؛ اما ایران که نمرده است، همه جا را سنگر ببندید و آماده باشید تا به جوادخان بپیوندیم. آنگاه گفت شاهنامه را بیاورید تا تفالی بزنیم، امروز روز رزم است و دیوان حافظ را جایی نیست . وقتی که کتاب را گشود، با بانگ رسا گفت که گوش کنید که چه می گوید:

همه سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم

کتاب را بست و گفت: شنیدید، پس عمل کنید.)

روس‌ها در دوم شوال ۱۲۱۸ هـ.ق قلعه گنجه را گرفتند و دروازه‌های شهر را به روی مردم بستند، و جمله را قتل عام نموده دارایی شهر را به غارت بردند و مساجد را ویران کردند.

در شهرگنجه ۷۰۰۰ نفر کشته شده و ۱۸۰۰۰ نفر اسیر شدند که اکثرشان زنان بودند. ۵۰۰ نفر از اهالی شهر که بیشترشان زنان و مردن مسن و اطفال خردسال بودند به مسجد پناه بردند.

به دستور سیسیانوف همه آن‌ها را در مسجد قتل‌عام کردند. به فرمان وی، جامع بزرگ شهر به کلیسا تبدیل شد و نام شهر نیز به الیزابت پول تغییر کرد.

حتی پس از اینکه حکومت تزاری از بین رفت، باز نام آن شهر را تغییر دادند و نام آن را (کیروف آباد) گذاشتند، تا سرانجام پس از فروپاشی شوروی، گنجه بار دیگر نام اصلی خود را بازیافت.
بازماندگان

خانواده جوادخان که پس از کشته شدن وی در زندان بودند، به دست مارکز پاولوچی همراه چند تن از خان‌های قزلباش آزاد می‌شوند. فرزند ارشد جوادخان، حسینقلی خان بود که همراه با پدر در نبرد گنجه کشته شد.

فرزند دیگر او اغورلوخان پس از پیروزی سپاه ایران بر قوای روس در آغاز جنگ دوم ایران و روس و در پی باز پس گیری گنجه توسط لشکریان ایران، به فرمان شاهزاده عباس میرزا نایب السلطنه به عنوان حاکم گنجه تعیین شد.

ولی او فقط چند ماه حاکم گنجه بود زیرا پس از شکست ایران از روسیه و عقد قرارداد ترکمانچای و تصرف مجدد گنجه به وسیله قوای روسیه تزاری، برای همیشه به حکومت زیاد اوغلی خان گنجه پایان داده شد.