خواب عجیب پدر نویسنده کتاب ساوه شهر باستانی|تعبیر خواب پدر احمد نعمتی نویسنده کتاب ساوه شهر باستانی

خواب عجیب پدر نویسنده کتاب ساوه شهر باستانی|تعبیر خواب پدر احمد نعمتی نویسنده کتاب ساوه شهر باستانی

خواب عجیب پدر نویسنده کتاب ساوه شهر باستانی

تعبیر خواب پدر احمد نعمتی نویسنده کتاب ساوه شهر باستانی

 

 

در همسایگی ما خانواده ابرومند فقیری زندگی می کرد که از مال دنیا یک چاردیواری با یک اتاق خشت و گلی داشت و دیگر هیچ ،پدر خانواده ملا حسن نام داشت .سواد مختصری داشت .شغلش چینه کشی بود .در ان روزگار پیدا کردن کار بسیار مشکل بود .چهره زرد او علاوه بر دست تنگی حکایت از بیماری وی نیز می کرد .اتفاقا نام خانوادگیش نیز بیمار بود ،او با وجود فقر و بیماری ابرومندانه زندگی می کرد و هرگز دستش را پیش کسی دراز نمی کرد .ملا حسن پس از مدتی در اثر بیماری درگذشت.

چندی بعد از فوت ملا حسن پدرم یک روز صبح برایمان تعریف کرد :دیشب ملا حسن را در خواب دیدم بر خلاف ان زمان که زنده بود چهره ای شادان با سر و وضعی خوب داشت .من از دیدن او تعجب کردم از او پرسیدم:ملا مگر تو نمرده ای؟ جواب داد چرا مرده ام سوال کردم،انسان چه جوری می میرد.جواب داد:تفاوت می کند،من وقت مردن احساس کردم که زنبوری اهسته به بناگوشم زد .راحت جان دادم . اما امان از جان دادن ……که به تمام بدنش مار و عقرب چسبیده بودند و به او نیش می زدند او فریاد می کشید ولی جان نمی داد .البته ملاحسن در خواب نام ان شخص را به پدرم گفته بود.پدرم نیز او را به ما معرفی کرد .او از مالکان عمده و سرمایه داران معروف بود .که من نامش را در اینجا نمی برم.

پدرم این خواب را در سال ۱۳۲۳ برایمان تعریف کرد که من بعدها ان را در قالب مثنوی به نظم در اوردم.