اشعار فولکلور ایل شاهسون بغدادی …
اشعار فولکلور ایل شاهسون بغدادی …
گفتیم که این اشعار از صفای باطن و صداقت درون یک شاهسون نشات گرفته و بسیار ساده و گاها عمیق و پر معنا بیان شده است.
اشعار فولکلور ایل از طریق شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل بعدی انتقال یافته و در یادها مانده تا امروز که به نسل ما رسیده است.
حال وظیفه ماست که این اشعار را حفظ و صیانت کرده و با مکتوب کردن آن ماندگارتر نماییم که دوست بسیار عزیزم جناب علی حاجیلی در دو جلد بعضی از این اشعار را به قلم کشیده است .
یک شاهسون زمانی که عاشق است در کمال سادگی مشتاق دیدار است و دلتنگ پس زمانی که دیدار میسر نمی شود میسراید :
قیزیل اوزوگون یانی
دورمئر بارماغیم قانی
گونده گوردوگوم یاری
بوگون گورمئرم هانی
ازکنار انگشتر طلایی خون انگشتم بیرون می زند.
یاری را که هر روز می دیدم
امروز نمی بینم او کجاست ؟
او زمانی که در مورد عاشق شدنش از سوی دیگران در هجمه شماتت قرار می گیرد ملتمسانه می گوید :
قارشیدا اوت ایششیغی
اولدوم دیدار موشتاغی
دووه دللک سیز اولماز
اولدورمزلر عاشیغی
در سینه کوه روشنایی ناشی از آتش می بینم
و من مشتاق دیدار یار هستم.
همانگونه که شتر بی ساربان نمیشود.
عاشق را بخاطر عشق نمی کشند.
هرگاه یک شاهسون دچار غربت میشود ضمن حفظ اصالت خویش از غربت خویش چنین می نالد :
غریبم بو ائللرده
سو چالخانیر گوللرده
آوارا بولبول اولدوم
اوخومئرم هر یئرده
در این دیار غریبم
آب در درون آبگیر می چرخد
مانند یک بلبل آواره شده ام
که نمی توانم هر کجا بخوانم