شعر نماز عشق از سید مصطفی بشیری
بگذار با خدای خودم گفت و گو کنم
و انجا هر انچه هست به یک باره رو کنم
بگذار بی مزاحمت شیخ و محتسب
بی پرده با خدای خودم گفت و گو کنم
گم کرده ام تو را ز هیاهوی واعظان
بایست در سکوت تو را جست و جو کنم
با انکه ارزو به جوانان گناه نیست
پیرم ولی همیشه تو را ارزو کنم
بااین جمال و جاذبه گل کاشتی به باغ
گل چیست تا به جای تو در باغ بو کنم
حی الصلوه شده وقت نماز عشق
ای اشک ها مساعدتی تا وضو کنم
زهد ریا و داغ جین و غرور نفس
تطهیر خود مگر که به اب سبو کنم
در بسته شد بشیری اگر از افول بخت
این شعر را ز پنجره تقدیم او کن