
شعر در ولادت با سعادت مولای متقیان اشعار قاضی اسدی
در ولادت با سعادت مولای متقیان
خیز از جا امده فصل بهار عندلیبان سوی دشت و کوهسار
بردمیده لاله از طرف چمن بلبلان از عشق گل بی اختیار
قمریان با جلوه اندر بوستان مقدم سرو سهی را خواستار
گویا را مشگران زینت کنند کز دل عاشق برد صبر و قرار
در چنین فصلی ز صحرای ختن بر مشام اید ز اهوی تتار
یک طرف از بهر صید اهوان دام گسترده که بنماید شکار
طبع من اندم به سیر و گشت شد گاهی اندر جای بگرفته قرار
دریم فیص خدا مستغرقم تارها بنمایدم پروردگار
میکنم بلبل صفت در روز و شب وصف یک مه کو در ان مه اشکار
وه عجب ماهی است این ماه رجب دارد او بر ماه ها یک افتخار
سیزده زاین ماه سعد اکبر است بههر ان مولود حی کرد کار
خانه کعبه زیمن مقدمش شد مطاف و قبله گاه بیشمار
فخر دارد فاطمه بنت اسد در بغل دارد شهی با اقتدار
زادگاهش در درون کعبه شد نام او مشتق ز نام کردگار
علرض نورانیش شد تابناک حور غلمان در برش خدمتگزار
دوره ی اسلام و دین از جان گذشت تا بماند جان احمد برقرار
در تزلزل افکند بتخانه را سرنگون اصنام و بتهادر مضار
در مدیحش لافتی الا علی وصف او لاسیف الا ذوالفقار
کفر گردد مضمحل از ضرب تیغ عمر و مرحب شد از سوی دار القرار
حمله ور بر ان گروه کفر کیش می شنید از ان لعینان الفرار
بار الها حرمت مولود او بنده را جزو غلامانش شمار
ارزو دارد که قاضی تا ابد در ولای او بماند استوار