شعر بام غرور از سید مصطفی بشیری
موسیقی لبان خموشت شنیدنی است
آویزه های نرمه ی گوش تو دیدنی است
گنجشگک دلم که پرش را شکسته ای
آخر ز روی بام غرورت پریدنی است
هر چند ناز کس نخریدیم ما ولی
نازی که پشت چشم نشاندی خریدنی است
همراه با بهار بیا بوسه هم بیار
با بوسه آن لبان فریبا گزیدنی است
وقت سرودن غزل از توست در بهار
اما غزال خاطرات که دل ز رهخایی بریدنی است