
دیوان اشعار حاج ابوالفضل قاضی اسدی در میلاد مسعود حضرت خاتم النبیین ص
در میلاد مسعود حضرت خاتم النبیین ص
ایدل غمدیده اکنون اندر این فصل بهار از فروغ ماه روشن شد به ما شبهای تار
سر خط امن و امان ما را رسید از سوی یار هم برات ما قبول افتاد از بخت نگار
در صدف دردانه هستی کنون آمد ببار بر زمین چون رایت جا الحق از الله شد
ساقیا بر خیز اکنون در صراحی ریزمی تاکه یکدم وارهم از خود زنم مستانه هی
هم ز استغنای طبعم پا زنم بر ملک کی مطربا برزن تو اهنگ و نوای نای ونی
در نوای شور اهنگ عراقی کن توطی لحن داوودی اباصوت حجاز همراه شد
روز عید است و زجا برخیز ای فرخنده فر هفده ماه ربیع امد گشا این بال و پر
رایت اسلام و دین شد اندرین مه جلوه گر گشته میلاد محمد رهبر و فخر بشر
در مدیحش خواهم اینک از خدای دادگر طبع یارو ذوق فکرت تا همراه شد
سرنگون اصنام اندر مولدش سر بر زمین طاق کسری را کنون از مقدمش منشق ببین
خشک شد ذریاچه ساوه همی ازما و طین بوالعجب خاموش آتشگاه خوزستان چنین
بسته شد طومار بتها مذهب اسلام و دین از قدوم و مولد نور حبیب الله شد
آنکه مرات جلالش مظهر سبحان بود و آنکه در معراج اندر بزم حق مهمان بود
جبریلش خادم و میکال هم دربان بود نکته سرمع اللهی بوی شایان بود
و ز جبینش نور یزدان ساطع و رخشان بود زین سبب شاه لعمرک تاج وجه الله شد
گو به موسی رب ارنی گو ببین روی خدا گوبه عیسی جاه کیوان بین کنون شمس و ضیا
نور خورشید حقیقت را عیان بین از وفا طالب دیدار حق را گوی بین وجه لقا
یوسف مصری اگر دید آن جمال دلربا و آنگه از شرمندگی بار دگر در چاه شد
بر محمد دست سویش از وفا داریم ما انتظاری در شفاعت از صفا داریم ما
تا که امروز نزدش التجا داریم ما ایمنی از آتش قهر خدا داریم ما
روی حاجت بر در آن ذوالعطا داریم ما دست قاضی کی زیل دامنش کوتاه شد