شعر در مورد عهد و الفت شعر در مورد عشق و عاشقی شاعر سید مصطفی بشیری عشق یعنی تعهد عشق اگه واقعی باشه با خودش تعهد میاره عاشقی که متعهده به سادگی نمی تونه از عشقش بگذره یک بار هم شد ناز را کم کن...
بیشتر ...
شعر در مورد زیارت شعر در مورد زائر شاعر سید مصطفی بشیری خودمانیم کسی جز تو نفهمید مرا اسمانیم و بی ستاره شدیم خالی از چشمک و اشاره شدیم چون درختان جنگلی انبوه با تبر مسلکان اداره...
بیشتر ...
شعر در مورد یکدل بودن شعر در مورد مرام و معرفت شاعر سید مصطفی بشیری بی خیال عطرهای گرانبها ادم باید بوی معرفت بدهد کاش چون گنجشک ها پر داشتم جا به شاخ و برگ دیگر داشتم کاش بی احساس بودم مثل...
بیشتر ...
شعر در مورد عشق شعر در مورد منتظر بودن در راه معشوق شاعر سید مصطفی بشیری چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت در فکر امدن نیست من شاعر بی حوصلگی های بهارم معتاد گل و اینه در فصل...
بیشتر ...
شعر در مورد فکر و خیال کردن شعر در مورد محدود کردن خود در تنهایی شاعر سید مصطفی بشیری ذهن ادما عادت داره روی نیمه خالی لیوان تمرکز کنه واسه همین همیشه درگیر افکار اشتباه و منفیه تمرکز کردن روی افکار درست و...
بیشتر ...
شعر در مورد دنیای مبهم شعر در مورد روزگار ظلم شعر در مورد دنیای درهم و برهم شاعر سید مصطفی بشیری قصه تلخی اش دراز مکن زندگی روزگار کوتاهی است به دنیا امدم دنیای درهم برهمی دیدم چه دنیای مه...
بیشتر ...
بپرهیزید از خلف وعده که ان موجب نفرت خدا و مردم از تو می شود ان که دارد در شکار دل نبوغ می کند چون بچه ی مردم شلوغ یار من با عشوه های دلنشین کم کمک بر گردنم افکنده یوغ این که تشخیص...
بیشتر ...
شعر در مورد نزدیک شدن به خدا شعر در مورد جلب رضایت پروردگار شاعر سید مصطفی بشیری الهی راضیم به رضای تو چرا که رضای تو سعادت من است ای دل بکوش در طلب ایده ال خویش بیرون بیا ز...
بیشتر ...
ادمی را ادمیت لازم است عود را گر بو نباشد هیزم است شبحی هست چو دریای پریشان در پیش یا به اندازه ی یک عمر بیابان در پیش خانه را سیل برانداز غم از جای ببرد باز ابری است هوای دل و...
بیشتر ...
تکبر و غرور باعث سقوط شما می شود سعی کنید همیشه فروتن و متواضع باشید غره تا چند شوی بر در و دروازه ی خویش لقمه گفتند که بردار به اندازه ی خویش حرف شیرین چو نداری بد فرهاد مگوی جای اواز...
بیشتر ...
شعر در مورد سال نو شعر در مورد سال جدید شاعر سید مصطفی بشیری ای خدای دگر گون کننده ی دل ها و دیده ها ای تدبیر کننده ی روز و شب ای دگرگون کننده ی حالی به حال دیگر حال ما را به بهترین حال دگر گون...
بیشتر ...
هرگز تسلیم نشوید معجزه ها هر روز رخ می دهند شاید امروز روز شما باشد شبگرد پیر کوچه ی بیداری ام هنوز با شعر در کنار دلت جاری ام هنوز نق می زنم چو کودک لجباز با خودم چون تیک تاک ساعت دیواری ام...
بیشتر ...
غزل زیبا از شاعر گرانقدر سید مصطفی بشیری در وصف اقای رحمتی(شیدا) دل بشکسته ام زجا بردار لطف کن نرم و بی صدا بردار تا نوایی بر ارم از دل تنگ ساعتی ساز خسته را بردار چه کسی با تو...
بیشتر ...
خود بینی فقط دیدن خود نیست ندیدن دیگران هم هست پشه از همهمه ی باد بدش می اید گوش حساس ز فریاد بدش می اید ان که چرخی زده در خاک اروپا روزی دگر از مملکت چاد بدش می اید فرد خود بین که شده...
بیشتر ...
تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی چه قدر زندگی بی تو زیر و بم دارد نه زیر و بم که زمین لرزه های بم دارد میا به سمت نگاهم که جاده لغزنده است مسیر ابری چشمم هنوز نم دارد برایت از چه...
بیشتر ...
شعر در مورد ایام قدیم شعر در مورد دوران کهن شاعر سید مصطفی بشیری قدیما نمی دونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش می گذشت واقعا چی شد همه چی اینجوری عوض شد که فقط به فکر این هستیم که لاکچری و خاص به نظر...
بیشتر ...
خدا همه ی عالم را برای شما و شما را برای خودش افریده است زندگی سخت است اما با تو اسان می شود روزگار تیره و تاریک تابان می شود گر نباشی این در و دیوار شهر بی کسی از سیاهی چون در و دیوار زندان می...
بیشتر ...
فقط میخوام بدونی که داشتنت چیزیه که به خاطرش زندگی می کنم غم دنیا به نام ما نوشتند نه اندک بلکه یک دنیا نوشتند ز شادی های دل حرفی نخواندیم ز بس که سخت و ناخوانا نوشتند سواد عشقمان بسیار کم...
بیشتر ...
شعر در مورد عشق شعر در مورد عشق و شیدایی شاعر سید مصطفی بشیری دوستش نداری رهایش کن بگذار حق ادمهایی که دوستش دارند و او به خاطر تو از انها فاصله میگیرد ضایع نشود عشق از چشمان تو پر می زند ...
بیشتر ...
درد اینجاست دلمان را به هر که خوش کردیم روزگارمان را سیاه کرد دیدی که با من او دم رفتن صفا نکرد حداقل به حال بدم اعتنا نکرد با عشق زنده ام که از او یادگار ماند عشقی که هیچگاه دلم را رها...
بیشتر ...