شعراز سیدمصطفی بشیری|شعرقوی سپید|شاعران ساوه
به دست باد سپردی بهار مویت را به روی باغچه پاشیده اند بویت را
اگر به برکه و تالاب می دهند جولان ندیده قوی سپید آن گل گلویت را
تمام فتنه ی آخر زمان زجلوه ی توست چه معجزی است خدا داده رنگ ورویت را
در این زمانه ی بی رحم و عصر تکفیری چرا پناه ندادی پناه جویت را
خرید کرده ای امروز مهر و سجاده کجا فروخته ای ساغر وسبوست را
سفر نموده ام از خود به ناکجا آباد پی ام میا ببر از یاد.جستجویت را
بشیری آرزو البته از جوانان است
دگر به خاطره بسپار آرزویت را