شعراز سیدمصطفی بشیری|شعرسکوت عاطفه|شاعران ساوه
اشک فرشتگان همه در باره ی دل است دل نیست این به سینه ی من پاره ی دل است
این ربنای مردم همسایه ی خدا تکرار می کنم همه درباره ی دل است
حسی که داده نیمرخ صورتت به من عطر زلال عشق به سی پاره ی دل است
هرکاسه کوزه ای که شکسته عاشقان بالله شکسته بر سر بیچاره ی دل است
این واژه هاکه ذهن مرا خسته کرده اند غلطان به روی کاغذم آواره ی دل است
گاهی بگیر دست بشیری که دست تو
در این سکوت عاطفه گهواره ی دل است