شعراز سیدمصطفی بشیری|شعر قدیمی ها|شاعران ساوه
شاعر مصطفی بشیری
قدیمی ها
روزگاری سر انسان به تنش می ارزید آنچه می گفت.به واقع سخنش می ارزید
در عمل خدشه وخط خوردگی وخدعه نداشت بی چک وسفته سخن در دهنش می ارزید
مرده اش برسر دوش همه راحت می رفت چون که در قبر وقیامت کفنش می ارزید
یوسف آن بود که دذ محبس وبر تخت غذوذ بهر چشمان پدر پیرهنش می ارزید
دوستی ها همه بر اصل صمیمیت بود باچنان صلح وصفا قهر وتنش می ارزید
کافر وگبر ومسلمان ویهود وترسا هرکه در هر رده ای در وطنش می ارزید
شعر موزون بشیری اگر انصاف بود
یک زمانی به شنیده شدنش می ارزید