
شعر در مورد چرخش روزگار|متن در مورد حقیقت روزگار|شاعر سید مصطفی بشیری
شعر در مورد چرخش روزگار
متن در مورد حقیقت روزگار
شاعر سید مصطفی بشیری
وقتی داری روزهای سختی را می گذرانی و متعجبی که پس خدا کجاست یادت باشد استاد همیشه موقع امتحان سکوت می کند
از اسب روزگار بد ایین فتاده ایم زین توسن گسسته عنان ما پیاده ایم
چون اشک دیدگان یتیم بهانه جو از چشم اشنا و غریب افتاده ایم
از لای لای دلکش و رنگین خاطرات چون طفل خرد دیده به هم بر نهاده ایم
ننشسته ایم بر سر خوان جهان مقیم رفتن مرام ماست از ان ایستاده ایم
ما رهرو قدیمی این راه پر خطر تا یاد می دهیم گرفتار جاده ایم
درسی به امتحان کسی امروز پس نداد درس وفا و مهر که ما یاد داده ایم
نقشی به غیر عشق بشیری ندیده ایم از بس که ما در اینه خویش ساده ایم