
متن در مورد وقایع سال ۱۳۳۰ در ساوه|متن در مورد اتفاقات شهر باستانی ساوه در سال ۱۳۳۰|نویسنده احمد نعمتی
متن در مورد وقایع سال ۱۳۳۰ در ساوه
متن در مورد اتفاقات شهر باستانی ساوه در سال ۱۳۳۰
نویسنده احمد نعمتی
سال تحصیلی ۱۳۳۰ اغاز شد من سال چهارم دبیرستان بودمزمان نخست وزیری دکتر مصدق بود کلاس ما که تعدادش حدود ۳۰ نفر بود هر چند نفر عضو یک گروه و حزب بودند این احزاب عبارت بود از توده *پان ایرانیست*زحمت کشان*حزب ملت ایران*نیروی سوم*که هر کدام اهداف خاصی را دنبال می کردند. دبیرستان ما پنج کلاس داشت از سال اول تا پنجم علمی و سال ششم نداشت .هر کلاس از لحاظ سیاسی همین وضع کلاس ما را داشت.با اینکه دبیران مجرب داشتیم اما اختلافات سیاسی مزاحمت هایی برای ما فراهم می کرد .زیرا در کلاس عده ای مانند من بودند که عضو هیچ گروهی نبودند و می خواستند درس بخوانند این گروهها اختلافات محلی را که ان زمان به شدت وجود داشت در این احزاب دخالت دادند و به کلاس درس کشاندند.
دو گروه سیاسی در شهر بودند که سیاست های محلی داشتند . گروه امیرحسینی ها و صالحی ها که مخالف هم بودند و هر یک از این گرو هها خود را وابسته به یکی از این احزاب سیاسی کردند بی انکه به مرام نامه ی انان اعتقاد داشته باشند یکی از خطاهای این گروهها و احزاب سیاسی این بود که روزنامه های خود را در دبیرستان و گاهی در کلاس درس توزیع می کردند و این حرکت گروهها موجب اعترتض و مشاجره می شد .روزنامه های این احزاب و گروههای سیاسی عبارت بودند از*روزنامه های اطلاعات*کیهان*باختر*امروز*اصناف*دانش اموز*انش اموزان(این دو روزنامه ضد یکدیگر بودند)چلنگر*داد و بیداد*به سوی اینده*ندای پان ایرانیست*اشک دهقان و دوروزنامه فکاهی(حاجی بابا و توفیق)و روزنامه شورشو اعتدال ایران و روزنامه کارزار و مجله ها ی تهران مصور*ترقی و یکی دو روزنامه و مجله ی دیگر .هر کدام از این نشریه ها وابسته به یکی از احزاب بودند.
در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۳۰ حزب توده اعلامیه ای را در سطح شهرستان منتشر کرد و طرفداران خود را به میتینگ (گردهمایی) در روز جمعه دعوت کرد. در مقابل مخالفین مخصوصا پان ایرانیست ها برای ممانعت متوسل به شهربانی و بعضی از علمای دینی شدند شهربانی از برگزاری میتینگ در داخل شهر جلوگیری کرد.انها به دو کیلومتری شمال شهر رفتند و برنامه ی خود را برگزار کردند .این کار حزب توده بهانه به حزب پان ایرانیست که بعضی از صالحی ها طرفدار ان بودند داد.که علیه انان اقدام کنند باز هم متوسل به علمای دینی شدند و از بازاریان هم خواستند که برای اخراج دبیران به زعم انان توده ای را از فرهنگ ساوه اخراج کنند و وانمود کردند که بیشتر دبیران ساوه توده ای هستند و باید با وجود اینها در دبیرستان بسته شود و عده ای هم به مسجد رفتند و علیه دبیران سخنرانی کردندو عده ای هم در سطح شهر به راه افتادند علیه دبیران شعار می دادند و می گفتند مردم*فرزندان خود را نگذارید به این دبیرستان بروند چون همه بی دین می شوند ! جمعی که به مسجد رفته بودند حاج اقا شریعتمدار ساوجی را به مسجد دعوت کردند و از ایشان خواستند که رئیس فرهنگ (محمد محسن)را مجبور کند که دبیران را از ساوه اخراج کند.اقای شریعتمدار نیز چنین کرد .(محمد محسن)چند نفر از دبیران از جمله (مجاهدی*شیخستانی*ترابی)را منتظر خدمت کرد و در اختیار کارگزینی تهران گذاشت.در حالی که هیچ یک از دبیران در سر کلاس ویا در اجتماعات راجع به مسائل سیاسی کوچک ترین مطلبی نمی گفتند و فقط به درس می پرداختند.
خلاصه وضعبدی برای دانش اموزان پیش امده بود .نتیجه این شد که پس از بازگشایی دبیرستان به جای دبیرانی که منتظر خدمت شده بودند *مهندس عابدیان از شرکت برق ساوه برای تدریس ریاضی دعوت شد و از دو نفر معلم دیپلمه نیز برای پر کردن جای خالی دبیران استفاده کردند.چند جلسه ای نیز بیریای گیلانی شاعر متخلص به (شیدا) که در شرکت برق ساوه مسئولیتی داشت ادبیات فارسی(کلیله و دمنه)تدریس می کرد و محمد محسن(رئیس فرهنگ)نیز به جای دبیر ریاضی مثلثات درس داد.
نتیجه این شد که ان سال اگر چه دبیرستان باز بود ولی هیچ پیشرفت درسی نداشتیم .امتحانات خرداد برگزار شد .با وضع مایوس کننده ای امتحان دادیم و سال تحصیلی ۱۳۳۰-۳۱ را به پایان رساندیم و به کلاس پنجم ارتقائمان دادند.