
سال ۱۳۴۴ و شایعه وبا در مشهد |شایعه وبا در تابستان ۱۳۴۴ در مشهد
سال ۱۳۴۴ و شایعه وبا در مشهد
شایعه وبا در تابستان ۱۳۴۴ در مشهد
در تابستان این سال با جمعی از همکاران با خانواده هایمان به مشهد مقدس مشرف شدیم .در طول عمر این سومین مسافرتم به مشهد بود .با معرفی نامه ای که از اداره اموزش و پرورش ساوه برای اداره کل اموزش و پرورش خراسان داشتیمدر خیابان طبرسی کوچه جوادیه برای هر خانواده اتاقی از کلاس های دبستان در اختیارمان گذاشتند و بابت هر اتاق در هر شب مبلغ (دو تومان) پرداخت کردیم .نام مدرسه محل اسکانمان دبستان منوچهری بود .
چند روز پس از ورود به مشهد دسته جمعی به کوه سنگی رفتیم .روز جمعه بود رادیو اخبار می گفت .ناگهان گوینده سخنش را قطع کرد و پس از چند لحظه گفت *توجه توجه* پس از ان گفت* امروز از همین ساعت به علت شیوع مرض وبا در خراسان کلیه راههای ارتباطی به این استان به خصوص به شهر مشهد تا اطلاع ثانوی بسته است .و اضافه کرد که این بیماری به وسیله مسافران افغانی وارد مشهد شده .معلوم است که این خیر چه اضطرابی در مردم بخصوص زائران ایجاد کرد . همه سراسیمه برخاستیم و به شهر امدیم و به مدرسه محل اسکان خود رفتیم.
مشهد غوغا بود همه مضطرب همه سرگردان و بلاتکلیف بودند نمی دانستند چه باید بکنند . گوش مردم دائم به رادیو بود تا در این باره خبری تازه بشنوند .در خبرهای بعدی رادیو اعلام کرد *کسانی که می خواهند از مشهد خارج شوند باید به درمانگاهها مراجعه کنند و مایه ضد وبا تزریق کنند و کارت دریافت دارند و تا اطلاع بعدی برای ورود و خروج در انتظار خبر رادیو بمانند.
این خبر به قدری مسافران و مردم مشهد را وحشت زده کرد که قابل وصف نبود زیرا عده ای بلیط قطار و اتوبوس دریافت کرده بودند و وضع مالی شان اجازه ماندن در مشهد نمی داد . از این مهمتر از ابتلای این بیماری سخت هراس داشتند . به کلیه مدارس خبر دادند *که گروهی از پزشکان و افراد بهداری های مشهد برای تزریق واکسن به مدارس می روند تا زائران را در همان جا ضد وبا تزریق کنند .به این ترتیب به مدرسه منوچهری هم امدند و به همه واکسن تزریق کردند .
دو هفته بعد رادیو اعلام کرد . زائران می توانند با در دست داشتن کارت واکسن از مشهد خارج شوند .با شنیدن این خبر مردم به ایستگاه قطار برای خرید بلیط هجوم بردند . ما هم رفتیم غوغا بود از صبح زود به صف ایستادیم . حدود یک کیلومتر طول صف دریافت بلیط بود . حدود پنج ساعت در ان گرما ایستادیم تا بلیط دریافت کردیم .در روز حرکت از مشهد ماموران با دقت مسافران را بازرسی می کردند که کسی بی کارت مایه واکسن از مشهد خارج نشود.
از طرف دیگر خبر شیوع بیماری وبا مردم کشور را سخت مضطرب کرده بود تصورشان این بود که این بیماری در مشهد بسیاری را تلف کرده در صورتی که درباره تلفات وبا چیزی در مشهد نشنیدیم .در ان زمان امکان تماس تلفنی در بیشتر شهرهای ایران از جمله با ساوه وجود نداشت .زیرا در تمام شهر ساوه دویست شماره تلفن بیشتر نبود که به قول معروف (هندلی )بود و هنوز خودکار نشده بود (بعد از انقلاب اسلامی بود که تلفن ساوه شماره ای و خودکار شد)بنابراین خبرهایی که از مشهد درباره تلفات بیماری وبا در سراسر کشور پخش می شد حقیقت نداشت.
در ایستگاه راه اهن تهران به محض اینکه پیاده شدیم جمعیت کثیری ایستاده و منتظر کسان خود بودند تا از سلامتشان اگاه شوند .وقتی به ساوه امدیم گویی از دنیای دیگر باز گشته ایم همه به دیدن ما می امدند تا از چگونگی اگاه شوند بعد از سی و چهار سال که از ان زمان می گذرد و من این یادداشت ها و خاطرات را مینویسم کسی از حقیقت امر اگاه نشد.
کسانی که اهل سیاست بودند یا به مسائل سیاسی وارد بودند می گفتند *بیماری وبا واقعیت نداشت به این دلیل که سه کشور ایران و پاکستان و ترکیه با هم پیمان نظامی بسته بودند که اگر هر یک از این سه کشور مورد تهاجم قرار گیرد دو کشور دیگر به یاری او بشتابند در ان تاریخ مقدمات جنگ پاکستان و هندوستان فراهم شده بود که چندی بعد وارد جنگ با یکدیگر شدند و ماها طول کشید .و می گفتند * ایران برای اینکه وارد این جنگ نشود شایعه بیماری وبا را در کشور مطرح کرده بود . والله اعلم بحقایق الامور.