شعر کیخسرو در وصف ساوه|شعر کیخسرو برای ساوه در زمان قدیم|شعر درباره ساوه

شعر کیخسرو در وصف ساوه|شعر کیخسرو برای ساوه در زمان قدیم|شعر درباره ساوه

شعر کیخسرو در وصف ساوه

شعر کیخسرو برای ساوه در زمان قدیم

تاریخ ساوه

چون کیخسرو از همدان برخاست و به جانب افراسیاب عزیمت کرد در طلب خون پدرش سیاوش چون به زرقا رسید و این زرقا به زبان عجم اسیفد نام بود نظر کرد با ساوه و قم در ان حال هر دو دریا یکی بودند سپس کیخسرو به فهلوی (زبان پهلوی)مثل زد و گفت:

خدش درمان برم افش بوشاام                    بذش کسخر کرام ماوش در نشانان

که معنی ان چنین خواهد بود :چون با دشمن رزم را به پایان برم اب اینجا را بگشایم و اب  ان را کسخر کنم (کشت ور کنم؟) و درخت و عمارات در انجا نشانده و اباد سازم …چون برسید به موضعی که ان را التویه گویند از ناحیت خوی بر اندرون ساوه به (اوه) مشرف و مطلع شد.

بو مسلم عبدالرحمن ابن مسلم پدید امد و دعوت رضا از ال رسول علیه السلام او کرد پیشترین کسی و از هر لونی مردمان بر منار خیابان چون جمع او بسیار شد به مرو اندر امد و با نصربن سیار (والی خراسان در زمان بنی امیه) حرب کرد و نصربن سیار را هزیمت داد و نصر به عراق شد تا به ساوه برسید انجا اجل رسید او را و فرمان یافت.

نصربن سیار از طایفه کنانه و از امراء بزرگ بنی امیه بود . هشام ابن عبدالملک در سال ۱۲۰(هجری) پس از مرگ اسدبن عبدالله القسری او را به حکومت خراسان و ماوراءالنهر منصوب کرد. در زمان حکومت او در سال ۱۲۹(هجری) ابومسلم خراسانی خروج کرد و دعوت عباسیان اشکار نمود ،در سال ۱۳۰ به مرو در امد و نصر از مرو فرار کرد.

نصر از مرو به سرخس در امد و از انجا اهنگ عراق کرد و ابومسلم به خراسان استیلا یافت در سال ۱۳۱(هجری) دوازدهم ماه ربیع الاول نصر در ساوه نزدیک ری در سن هشتاد و پنج سالگی در گذشت.

چون قصد به ری کرد و به قزوین و به ساوه                    شد بوی بها از همه بویی و بهایی

در ساوه به اخر کنیه ها و اسامی الف و نونی که گویا الف و نون نسبت فارسی بود می افزودند و می گفتند (ابوالعباسان)و(حسنان)و(جعفران)

ملک ملکان مجوس امده اند از شرق یعنی زمین پارس از اوه و ساوه تا بیت المقدس . طبرستان و ساوه و اصفهان را او (طهمورث از پیشدادیان) بنا نهاد.

شهنشه بار بر بست از خراسان                 سرا پرده بزد بر راه گرگان

و از انجا سوی کوهستان سفر کرد              چو امد بر ری و ساوه گذر کرد

و در جای دیگری امده است :

ز ساوه نامور دخت کنارک                          کزو بردی بهاران خوشی و رنگ

همیدون ناز و اذر گون و گلگون                     برخ چون برف و بر وی ریخته خون

و پیغمبر ما محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم در اخر عهد او (انوشیروان ساسانی) در وجود امد و در ان وقت اتش اتشکده ها بمرد و دریای ساوه خشک شد و دروازه کنگره از ایوان کسری بیفتاد و دیر جواثا در هند و کلیسای ترسا در ارمن سر نگون شد .

ساوه از اقلیم و در اول در ان زمین بُحیره (دریاچه)بوده است در شب ولادت رسول (صلعم۹ اب ان بحیره به زمین فرو شد و ان از مبشرات بود . در این عهد(قرن هشتم)خرابی به حال با روی او راه یافته بود صاحب سعید خواجه ظهیرالدین علی بن ملک شرف الدین ساوجی طاب ثراهما ان عمارت کرد و شرف و فرش اجر ساخت . دور ان بارو هشت هزار و دویست ذراع خلقی است.پسرش صاحب اعظم خواجه شمس الدین عزه نصره دیه رودابان را نیز که پیوسته شهر است بارو کشید و داخل شهر گردانید و دور ان قرب چهار هزار ذراع خلقی بود.هوای ان شهر به گرمی مایل است اما درست است و ابش از رودخانه مزدقان و قنوات . در انجا نیز همچون اوه به زمستان یخ اب در چاه بندند تا به هنگام گرما باز دهد . ارتفاعاتش (محصولاتش) پنبه و غله بسیار بود اما نانش سخت نیکو نبود از میوه هایش انجیر و سیب و به انگور مرق و انار خرم اباد به غایت خوب است .مردم انجا و اهل شهر شافعی مذهب پاک اعتقاد باشند و اهل ولایت به خلاف الوسجرد که سنی اند تمامت دیه ها شیعه اثنی عشری اند. و از مزار اکابر و اولیا تربت شیخ عثمان ساوجی است و بر ظاهر ان جانب شمال مشهد سیدی اسحاق بن امام موسی الکاظم (رضعهما) است و بر چهار فرسنگی به جانب مغرب در حدود خرقان مشهدی که به اشموئیل پیغمبر منصوب می کنند.

مغولان تیغ در نهادند و به هر صورت که خواستند و توانستند اهل شهر (ری) را به کشتن گرفتند و شهر را غارت و خراب کردند و از انجا به ساوه و قم و کاشان رفتند و ان بلاد را نیز به خاک و خون کشیدند .

(مهلبی) در (العزیزی) می گوید: ساوه شهر بزرگی است بر سر راه حجاج خراسان که بازارهای نیکو دارد.