شعراز سیدمصطفی بشیری|شعر وضع مبهم|شاعران ساوه
به دنیا آمدم دنیای درهم برهمی دیدم چه دنیای مه آلودی چه وضع مبهمی دیدم
ننوشیدم بجز خون دل از جام جهان بینش اگر در اول افسانه جمشید جمی دیدم
چکیده قطره ی اشکی ز چشمان نگون بختی اگر بر برگ گل های سحر گه شبنمی دیدم
به پیش پای خود تا لحظه ی بدرود از دنیا چو زلف ماهرویان راه پر پیچ وخمی دیدم
شد آغاز از بهشت خلد آیین گنه کاری که شیطان را در آن جا در کمین آدمی دیدم
حریر واژه هایم سوخت از هرم نگاه تو که در شعر وشکایاتم مضامین کمی دیدم
بشیری زینهمه اندوه خم شد قامت شادی
تمام روزگاران روزگار ظالمی دیدم
