
اشعار مجید روحی | شاعران ساوه | شعر از دل برود
از دل برود هر که شود الّا تو
چشم و دل و جان کیست مرا؟ زیبا تو
آنکس که جهان بود و غمش عالم بود
در تنگ ِدل من همه اش شد جا ،، تو
هر لحظه ی من از تو خودش را دارد
بر قلب وَ هم گوش دلم نجوا تو
ای “جان” نفست ناز لبان شعر است
احساس، قلم، قافیه ها، جانا تو
در مذهب پروانگیت یک شمعم
آنکس که ز جان سوخت مرا دنیا،، تو
آزاده ی زنجیر غمم در بندت
مجنونم و زندان بلا، لیلا تو
دنیا همه در چشم دلم چیزی نیست
تنها خبر ِ در نظرم پیدا،، تو
ای جام جمم ای همه ات نیکویی
آنکس که در او هر چه بدی حاشا،، تو
هر جزئ به جزئم ،همه از رود توست
آنکس که به غیرش نشوم معنا،، تو
در شوق تو اشگیست که من میریزم
من موجم و زیبائی این دریا،، تو
#مجید_روحی