شعر گردش در بهشت تا راهنما تا ۴۰- از کتاب کنارنگ پارس
شعر گردش در بهشت تا راهنما
به اندر برش بانوی گرد و نیو
که پیکرش تراشیده گیهان خدیو
درخشنده شیداست و سوزنده تش
ز آغیل چشمش جهد آذرخش
به بالاش سرو و بر خساره ماه
بر افروزد اتش به اندر نگاه
چو خشم آورد ب بشکرد از میان
بدان چنگ و بازو هژبر ژیان
به پوشه درون کرده بالای سرو
نتابد براو پرتو شیدو پرو
ندیدم مرایدر یکی دخت و زن
که تن را نمایند بدین انجمن
به دیدارشان هاژ ماندم بجای
نتابیدن از ان دوان دل گرای
نشستند به هم بر دو روشن روان
بدان تخت زرین گوهر نشان
فراز امده پای بازان گراز
مغنی برانگیخت اوای ساز
همی چنگ سودند به رخسار چنگ
می الوده مستان با اب و رنگ