اموزش واژه ها و اصطلاحات رایج در گویش ساوه|اموزش لغات رایج در گویش ساوه در زمان قدیم

اموزش واژه ها و اصطلاحات رایج در گویش ساوه|اموزش لغات رایج در گویش ساوه در زمان قدیم

اموزش واژه ها و اصطلاحات رایج در گویش ساوه

اموزش لغات رایج در گویش ساوه در زمان قدیم

بِکودن= جستجو کردن،کندن،بحثی را ادامه دادن .مثال= قضیه را کند و کونکن = بحث را طولانی مکن. در واقع(بکودن)همان کاویدن است . مثالی دیگر= کرسی را بکو = کرسی را بهم بزن (تا اتش ظاهر شود و کرسی گرم شود).

بَربَر = صدای گوسفند = بَع بَع -بُر بُر = صدای گاو.

بُر کردن = دیدن،خوب دیدن. مثال=چشمم اون دور دورا را بر نی می کنه.یعنی خوب تشخیص نمی دهد.مخصوصا در بعد مسافت

بُرَه = گروه زیاد.مثال= (یی بره ادم بی ریختین نو خنه)=جمعیت زیادی به خانه ریخته اند . در گویش مشهدی نیز رایج است.

بِزِن بِچرخی=بازی قدیمی بود که با توپ کوچک بازی می کردند.به این ترتیب که بازیکن توپ را به زمین می زد و یک بار به دور خود می چرخید و دوباره توپ را که از زمین بر می خاست با دست به زمین برمی گرداند مجددا به دور خود می چرخید انقدر این کار را تکرار می کرد که توپ از دستش خارج و یا منحرف شود . این بازی را بِزِن بچرخِی می گفتند.

بِشقاردن= فشار دادن ،سختی کشیدن به خود سختی دادن .مثال= (ور خودم بشقاردم=خود را به زحمت انداختم)معنی قناعت هم می دهد.

بِگِل بِگِل= غلتان غلتان .مثال =گرد و بگل یگل بیامد.

بَگُمی:بیگمی= انجیر تازه را که پس از چند روز افتاب خوردن از حالت تازگی بیرون می اید و نرم می شود ،در ظرفی می ریزند و دانه دانه انها را دولا می کنند این وضع انجیر را (اِنجیل بَگمی) گویند و اگر در جوف ان مغز گردو بگذارند (اِنجیل مغزی) گویند.

بِگِلُندن= غلتاندن،که امرش می شود :(بِگِلُن=بغلتان).بِغِلُندن هم می گویند.

بُل= بل در بازی (اَلی چوب اِلِی=الک دولک)وقتی است که یکی از دو طرف بازی چوب کوتاه حریف را از هوا بگیرد بدین طریق سرنوشت بازی عوض می شود. می گویند،بل گرفت. معنی دیگر بل گرفتن استفاده از یک موضوع است مثلا می گویند :(فلانی از حرف تو بل گرفت)= یعنی فلانی از سخن تو به سود بهره برداری کرد.