
اموزش واژه ها و اصطلاحات رایج در گویش ساوه|اموزش لغات رایج در گویش ساوه در زمان قدیم
اموزش واژه ها و اصطلاحات رایج در گویش ساوه
اموزش لغات رایج در گویش ساوه در زمان قدیم
بَل= بِل،مخفف بِهِل،فعل امر است از مصدر (هلیدن) یعنی بگذار که در بخش ۱۱ خصوصیات گویش ،توضیحات بیشتری داده شد. اینک یه مثال دیگر از رودکی (شاعر قرن چهارم ،پدر شعر فارسی ).
(بِل تا خوریم باده که مستانیم وز دست نیکوان ، می بستانیم )
بُل بِند = از سطح زمین تا حدود یک متر از ارتفاع دیوار را (بُل بند) گویند. شاید (بُن بند ) باشد.
بَلِلِه= فریاد کودک در اثر ناراحتی که در یک لحظه برایش پیش می اید ،می گویند .(بِچِه بلله می زنه )شدیدترش را (جیز بلله گویند).
بَند اُو دادن بند رااب دادن معنی کنایه ای دارد مثال(بند فلانی را او ببرده)یعنی سرمایه اش از دستش رفته،یا اینکه مهار زندگیش را از دست داده
بُنشن = حبوبات، از قبیل نخود،لوبیا،عدس،ماش.
بوبوبو = پوپک ، هد هد
بوجار = کسی که کارش جدا کردن و پاک کردن غلات است به وسیله غربال بزرگ از کاه و مواد دیگر.
بوُر شدن = خجلت زده شدن ، شرمنده شده .
بورکی = انکه از سرما عاجز است . بوری=بورک سرمای .(ی) ان علامت نسبت است.
بورمِه = بعضی از گیاهان خودرو و نیز یونجه و شبدر را بعد از بزرگ شدن می چینند و کپه می کنند . و در حال تازه بودن ان ها را می پیچند و خشک می کنند بورمه می گویند . در زمستان این بورمه خوراک چهارپایان است.
بو وَر کِردِن = حلوای خانگی برای مردگان پختن و بین مردم تقسیم کردن ، که معمولا در شبهای جمعه یا در ایام برات (بو،ور می کنند).
بیرنه = درز،شکاف،روزنه، در قم بیرینه گویند .
بیستو = نوعی کوزه سفالی با لعاب یا بی لعاب که دهنه گشادی دارد .{(بَستو / بستو) همدانی}
بیستو چار قلفه = سبوی شکمداری که دارای چهار دسته باشد . کنایه است از ادم قد کوتاه فربه(برای تحقیر است)خِپِلِه.قلف همان قفل است
بیستو کل = بیستوی بی دسته را گویند .کل(با فتح کاف) بز بی شاخ را هم گویند .
بیگو بیگو کردن : پشت سر کسی بد گفتن .