
شعر از اسدالله شناور | اخبار یاتان
به نام خدا
نامزدان محترم! آقا وَ بانوی گرام!
ساوجیهای گرامی! بر شماها،السّلام
ای که در میدان خدمت،حِسّ تکلیف کردهاید.!
لذّتی زین حِسّ و حالِ خوب و زیبا بُردهاید.!
نکتهای گویم به گوش جان بیاویزید، آن
اَلاَمان و اَلحَذر از بَعض و برخی یاوران
مردمِ آگاه و با ایمانِ شهرستانِ ما
منطقی هستند و سر-آمد در این اُستان ما
نکتهسنج هستند و میسنجند شما را دَم به آن
مینویسند پایتان رفتارِ این یارانتان
گوشزد محکم نمایید و به هشداری قشنگ
دست و پای نانجیبان را ببندید تنگِ تنگ
نانجیبانی که میگردند به اطراف شما
قومِ سیریناپذیرند، میزنند لافِ شما
کارشان تخریب باشد گرچه تبلیغاتیاند.
مشتی از خروار باشند و همه افراطیاند.
با زبان تلخِ خود، مشغول دفع مردمند.
نیش عقرب در زبان دارند و عین کژدُمند.
با عبارتهای موهن، در نَبرد با رقیب
ناقدان را میکُشند و میکِشند روی صلیب
گوئیا میدان جنگ است این مجازی معرکه
میبرند عِرض شما را کاملاََ در مهلکه
هر کسی حرفی زَنَد خنجر به اندامش کنند
در مجازی معرکه، مهدور و بدنامش کنند.
وجه خوبی را گرفتند گوئیا مست مِیاَند.!
لات میدان مجازی گشته در حال قِیاَند. !!!
چهره خوب شما را خدشهدار و بد کنند.
راه رای دادن به نامی نامتان را سدّ کنند.
این روش را پِی بگیرند بی گمان بازندهاید.
گرچه در آمار و سنجشها کمی تازندهاید.
راه و رسم مردمی بودن، شروط خدمت است.
وقت تخریب و هیاهو،نی که وقت همت است.
منتقد باید کِشد با احترام و سروَری.
بهر آبادیِّ ساوه تیغ تیز حیدری.
فاتح دلها شدن،سخت است در این روزگار.
هم علاقه لازم است و هم زبانِ زرنِگار.
در رسانه، تند بودن با مراعاتِ ادب.
میشود مشکلگشاییهای شهرم را سبب.
آن بهشتی که را دوزخ مینمایانَد، حذر !
باید از تخدیر و تخریبش فرار، اَینَاَلمَفَر ؟
یارِ جانی باشد آن ایراد گیرِ تُند خُو.
گرچه میسوزاندت با انتقادش، جان بگو.
گر نشانی و گرایی میدهد از مشکلات.
وز مهمّات به جا مانده ز کوهِ معضلات.
بایدش از جایگاه سروَری و سرمدی.
پی بگیری راه و رسمِ جودِ نابِ احمدی.
ناقدِ منصف بُوَد فُرقان و عالِم بر هدف.
از ادب مشحون و مملو همچو دُرّی در صدف.
مَخلَص و ختم کلام آن که به تدبیری درست.
بهر دیدن لازم است چشمانِ مستوری بشُست.
دل به تبلیغ مجازی و فضایی بستهاید.
از حضور اندر میان مردم شهر خستهاید.
پی نگیرم این وجیزه تا نگردد دلغمین.
آن که باشد تا همیشه از برایِ من اَمین.
گرچه بعد از خواندنِ مکتوبهی دل کوبهای.
ممکن است ایجاد گردد شورش و آشوبهای.
باز گویند چرب و چیلی را گرفته، ای امان !!
از فلان ابن فلان، ابن فلان، ابن فلان …..!
با چنین اشعار مملوّ از خطا و خطِّ و خَش
میشناسند دوستان ساوجیام “آذرخش”.
۷ بهمن ۱۴۰۲ اسدالله شناور [آذرخش]