شعراز سیدمصطفی بشیری| شعر بیهودگی |شاعران ساوه
سرابی زمین گیر وبیهوده ام ز بیهودگی سخت فرسوده ام
خداهم شد آزرده از رنج من ز بس لب به فریاد بگشوده ام
من از ناکجایم نه این جایی ام ز پاکان کویم گر آلوده ام
در این رنگ بازار بازیگران رخ زرد با سیلی اندوده ام
بیابانی از خوف و سرگشتگی از اقصای جان تا تو پیموده ام
نباشد امیدم به بود ونبود که امیدوار خدا بوده ام
بشیری در آغوش رویای خویش
چو طفلی که خوابیده آسوده ام