شعراز سیدمصطفی بشیری| شعر ارواح نخستین |شاعران ساوه
دلا در کار خود فکر دگر کن خیال ما دگر از سر بدر کن
مرا بگذار تا با خود نشینم از این گوشه نشین صرف نظر کن
به بازار وفا ما ورشکستیم تو خواهی سود کن خواهی ضرر کن
نمی دانم به دنبال چه هستی برای نیتت اما خطر کن
قدم بگذار در راه حقیقت پس آنگه خر کجا خواهی سفر کن
چو ارواح نخستین ساده می باش از این آلایش دنیا حذر کن
مرو دنبال تحصیل محالات تفکر در خور فکر بشر کن
ببین مارا که در اوج وصالیم تو پرواز این چنین بی بال وپر کن
بیا تا پاسی از شب با شباویز به کنج خانقاه آواز سر کن
به زاهد می بده از ساغر عشق توانستی اگر شق القمر کن
بشیری جان بیا با شعر نغزت
من دیوانه را دیوانه تر کن